عَن أَمِیرِ الْمُؤمِنِینَ عَلِیٍّ (علیه السلام) قَالَ: «مَنْ أَصْبَحَ عَلَى الدُّنْیَا حَزِیناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللَّهِ سَاخِطاً …».1
از حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: «کسى که براى دنیا غمگین باشد (در واقع) از قضاى الهى ناخشنود است …».1
باید توجه داشت که آنچه در عالم رخ مىدهد به اراده خدای توانا است، پس بنابراین اگر بر اثر حوادثى بخشى از امکانات دنیوى ما از دست برود، این همان قضاى الهى بوده و اگر کسى بهسبب آن اندوهگین گردد، در واقع از قضاى الهى ناخشنود شده است. بهتعبیر دیگر، گاهی ضرر و زیانها و حوادث نامطلوب بر اثر کوتاهىها و ندانمکارىهاى خود ما است که باید خود را درباره آن ملامت کنیم و گاهی هم بر اثر امورى است که خارج از اختیار ما است و این همان چیزى است که بهعنوان قضاى الهى تعبیر مىشود؛ لذا اندوهگین شدن براى این امور، همان اظهار ناراحتى در برابر قضاى الهى است.
از سوى دیگر، توجه بهاین حقیقت که انسان باید در برابر قضاى الهى تسلیم باشد، دو اثر مثبت در انسان دارد: نخست اینکه موجب آرامش روح انسان است و دیگر اینکه یأس و نومیدى را از انسان دور مىکند و او را بهسوى آیندهاى بهتر حرکت مىدهد. قرآن مجید در سوره «توبه» آیه 50 و 51 مىفرماید: «اگر [در میدان نبرد] پیروزی و غنیمتی بهتو رسد، غمگینشان میکند، و اگر بهتو آسیب و زیانی برسد، میگویند: ما پیش از این تصمیم خود را [بر شرکت نکردن در جنگ] گرفته بودیم [و احتیاط را از دست ندادیم] و در حالیکه خوشحال و شادمانند، [بهخانه و زندگی و بهسوی امور مادی] بازمیگردند * بگو: هرگز جز آنچه خدا برای ما خواسته، بهما نخواهد رسید، او است مولای ما و البته اهل ایمان در هر حال باید بر خدا توکل کنند». دشمنان اسلام اصرار داشتند که مسلمانان و شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را در برابر حوادثى که رخ مىداد، ناراحت کنند؛ لذا هنگامى که مصیبتى براى مسلمانان پیش مىآمد، اظهار خوشحالى مىکردند و آنرا دلیل بر عدم حقانیت اسلام مىگرفتند. بنایراین خداوند به پیامبر گرامىاش مىفرماید: «بگو این حوادث، قضاى الهى است او مولاى ما است (و براى ما غیر از نیکى نمىخواهد و بههمین دلیل ما بر او توکل مىکنیم). این منطق، منافقان را مأیوس و دوستان را امیدوار مىکرد. البته طبیعى است که انسان با از دستدادن مال و ثروت یا مقام و فرزند و امثال آن، غمگین شود، ولى براى مؤمن این غمگین شدن، امر موقتى است، پس هنگامى که در قضاى الهى فکر کند و بهاین نکته توجه نماید که خداوند حکیم، رحمان و رحیم است و چیزى جز خیر بندگانش را نمىخواهد، در این حال غم و اندوهش فروکش مىکند و جاى خود را بهرضا و تسلیم مىدهد.
نتیجه اینکه اعتراض بهقضای الهی که برای انسان مقدر شده است؛ بهمعنای اعتراض و شکایت به خدای تعالی است؛ چراکه قضای الهی حکم قطعی خداوند است که صادر شده و غیرقابل تغییر است و سختیها و مصیبتها نیز برای آزمایش انسان و گاه عکسالعمل و نتیجه اعمال خود انسان است. پس اگر کسی تن بهقضای الهی ندهد و در برابر مصیبت شکیبایی نکند، در واقع بهخواست پروردگار و اراده او معترض و عصبانی است که ثمره این حالت، ترجمان آیه شریفه است که میفرماید: «و از مردم کسی هست که خدا را بهزبان و بهظاهر (نه از باطن و حقیقت) میپرستد؛ از اینرو هرگاه خیر و نعمتی بهاو برسد، اطمینان خاطر پیدا میکند و اگر آزمونی (از شر و فقر و آفتی) بهاو برسد (از دین خدا) رو بگرداند. چنین کسی در دنیا و آخرت زیانکار است و این (نفاق و دورویی) زیانی است که بر همه کس آشکار است».2
پس چه بهتر برای آخرتی آباد و آرامشی ماندگار، تن به قضای الهی دهیم و راضی بهمصائب باشیم تا خداوند صلوات و رحمتش را بر ما فرود آورد؛ همانگونه که قرآن کریم میفرماید: «و بهصابران مژده و بشارت بده * آنها که هرگاه مصیبتی بهایشان میرسد، میگویند: ما از آنِ خدائیم و بهسوی او بازمیگردیم! * اینها، همان کسانی هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها همان هدایتیافتگان هستند».3
********************