نسل جدید عصیانگر نیست گفتگو درباره حجاب با نوجوان باید خلاقانه باشد

حجاب نه تنها یکی از ارزش‌های اجتماعی بلکه یک فریضه دینی است که دغدغه بسیاری از خانواده‌های مسلمان است که می‌خواهند پیرامون آن با نوجوان خود گفتمان درستی داشته باشند. اما چگونه؟

حجاب نه تنها یکی از ارزش‌های اجتماعی بلکه یک فریضه دینی است که دغدغه بسیاری از خانواده‌های مسلمان است که می‌خواهند پیرامون آن با نوجوان خود گفتمان درستی داشته باشند. اما چگونه؟

دغدغه پوشش و عفاف و حجاب یکی از دغدغه‌های اصیل والدینی است که می‌خواهد این ارزش اجتماعی و فریضه دینی را به نسل بعد از خود منتقل کند و این نگرانی را دارند که چطور این کار را بکنند تا فرزندشان این موضوع را به عنوان یک ارزش برای زندگی خود بپذیرد و به آن متعهد باشد. متاسفانه حجاب و عفاف در سال‌های اخیر مورد حمله و تهاجم بسیاری قرار گرفته و ممکن است در برخی گروه‌های نوجوانانه دیگر نه تنها به عنوان ارزش بلکه ضد‌ارزش محسوب شود و این موضوع نگرانی‌های والدین را درباره مساله حجاب بیشتر می‌کند و برایشان این سوال را به وجود می‌آورد که صحبت‌ها و گفتمان پیرامون مساله حجاب با فرزندشان باید به چه شکل صحیح و درست است؟

به همین بهانه با آزاده نیاز دکترای مطالعات زنان و مدرس دانشگاه گفتگو کردیم.

این روزها بحث حجاب در محافل مختلف از خبری تا تربیتی و آموزشی بسیار مطرح می‌شود و می‌توان گفت یکی از ترندها میان گفتگوی عامه است. به قدری برای برخی دغدغه شده‌است که چطور حجاب را در این وانفسای فعلی بتواند جزو اولویت‌های ارزشی دختران نسل جدید قرار دهد تا این ارزش انسانی را با وجود همه هجمه‌های مختلف به نسل بعد از خودش هم منتقل کند؟

گاهی در میانه میدان و کارزار همه دغدغه‌هایی که ایجاد می‌شود و در شلوغی انبوه نظراتی که راجع به یک موضوعی داده می‌شود، همه توجه‌ها به آن سمت جلب می‌شود. گویا در یک هیاهویی همه دنبال تحلیل برای موضوعی می‌گردند که الان تیتر همه ذهن‌ها و فکرها و همه رسانه‌ها شده است.

این روزها هم شاید حجاب و مدل مواجهه با بحث حجاب موضوعی باشد که هرکسی تکلیف خودش و مواجهه شخص خودش و گروهش را با این موضوع معلوم می‌کند. از دوگانه‌هایی که درموردش تعریف شده، از دوقطبی‌هایی که درباره این موضوع شکل گرفته، از خواستن‌ها و نخواستن‌هایی که حول و حوش این موضوع شکل می‌گیرد. اما واقعیت داستان این است که وسط همه هیاهوهایی که یک مفهوم و یک کلمه یا یک جمله به خودش اختصاص می‌دهد، گاهی اوقات ته درون ما یک جور نگرانی نهفته‌ای وجود دارد که وقتی به آن مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم آن است که اصالت دارد نه این بازار شلوغی که دارد نهایت تلاشش را می‌کند که توجه ما را به خودش جلب کند.

من احساس می‌کنم شاید دور از ذهن و دور از واقعیت نباشد که از هسته مرکزی کمی این گرد و غبار را کنار بزنیم و دنبالش بگردیم. می‌تواند محل مشترک نگرانی خیلی از ماها باشد؛ چه در نسبتی که با دختر خودمان برقرار می‌کنیم، چه در نسبتی که با خواهر خودمان برقرار می‌کنیم و چه در نسبت با دختران این مرز و بوم. آن موقع این موضوع برای ما واقعاً محل تأمل و محل سؤال می‌شود که این‌ها می‌خواهند در آینده چه کنند؟ ما چقدر می‌شناسیمشان و آن‌ها چقدر ما را می‌شناسند؟ اگر امروز در هیاهوی گفتار همه بحث عفاف و حجاب است که موضوع جدی شده است، عفاف و حجاب با شکل‌گیری هویت این دختران چه نسبتی برقرار می‌کند؟ آیا همان‌طور که در گذشته یکی از پایه‌ها و تکیه‌های شکل‌گیری «من کیستم؟» یا هویت حجاب بوده؟ آیا امروز هم توجه به حجاب وجود دارد؟ ما که در حقیقت منش‌های تربیتی خاصی را برای رشد دختران و فرزندانمان در نظر گرفته‌ایم، امروز هم به خاطر پایه‌ها و تکیه‌گاه‌های جدی تربیتی در شکل‌گیری هویت دخترمان توجه داریم؟ آیا حجاب فقط یک امر سیاسی برساخته‌ای است که بنا بر دوران‌ها و گذارهای مختلف تعاریف متفاوتی از آن شده است؟ و من هم دارم تعریفم را در قبال این حجاب، بسته به اینکه در چه دوران و زمانی هستم دائم تغییر می‌دهم؟ حواسم به این موضوع هست که مواجه تربیتی با این موضوع چگونه است؟ آیا حواسم هست که دختران ما دارند بزرگ‌ترین پایه‌های شکل‌گیری «من کیستم» خودشان و نسبتش با هویتشان را با چیزهایی از این جنس تعیین می‌کنند؟ به نظر می‌رسد که این خیلی مورد عنایت و توجه گردانندگان و متولیان اصلی فرایند تربیتی دختران ما نباشد.

به نظر شما باید در این مورد چه کاری کرد؟ که در این فرآیند شکل‌گیری «من کیستم» نسبت هویت دختر ایرانی با حجاب که حضور عفیفانه و محجوب او را می‌سازد گره بخورد؟

واقعیت مطلب این است که در دنیایی که دختران ما هر روز بیشتر از دیروز با فضای مدرنیته مواجه می‌شوند و مسیر مواجهه با مدرنیته را طی می‌کنند، این مواجهه‌شان با بحث ساخت هویت کاملاً بازاندیشانه و خلاقانه است و در این زمین بازی باید مواجهه خلاقانه را برایشان باز و روشن کرد. شاید قبلاً خیلی آگاهانه این اتفاق نمی‌افتاده اما پایه‌هایی که دختران بتوانند به آن تکیه کنند، به صورت روتین و معمول ساخته می‌شد و عادت‌‌واره تربیتی تکرار می‌شد و نوجوانان برای شکل‌گیری هویتشان به همین عادت‌واره‌های تربیتی گاهی تکیه می‌کردند و خیلی دچار آشفته‌بازار ساخت هویتشان نمی‌شدند. اما در فضای فعلی مجموعه این زمینه‌ها که دارد این آگاهی و شناخت را برای بچه‌ها باز می‌کند زمین‌های متعدد و بسیاری هستند. لذا این آشفتگی بیشتر از قبل خودش را نشان می‌دهد. گرچه به ذات، ظرفیت‌های ویژه‌ای برای خلق و ساخت این آگاهی و این شناخت نسبت به هویت وجود دارد، اما واقعیت این است که باید برای این‌ها یک کانال‌کشی ویژه‌ای اتفاق بیفتد و این کانال‌‌کشی پیش نخواهد آمد و این هدایت اتفاق نخواهد افتاد مگر اینکه ما تکلیف‌مان را با فرایندهای هویت‌ساز ویژه تربیتی‌مان مشخص کنیم.

ممکن است برای این موضوع مصداق بیاورید تا قابل فهم‌تر باشد؟

من از اینجا می‌خواهم گریزی بزنم به بحث حجابی که اول گفتم. الان آشفته بازار پیدا کردن نسبت‌هاست و شاید این وسط نسبتش با هویت‌سازی دختران آینده‌مان تنها چیزی است که مغفول مانده و مشخص نیست. به دلیل پویایی جامعه، حق انتخاب و تنوع انتخاب افراد بسیار زیاد است و همان‌طور که عرض کردم ما تنوع و تکثر مراجع هویت‌ساز را هم می‌بینیم. انگار به نوعی در این بلاتکلیفی هم خانواده مانده و هم نهادهای تربیتی! به نظر می‌رسد که الان در این آشفته بازاری که مراجع و منابع تربیتی غیر از خانواده، نمی‌توانند خیلی تکلیف خودشان را با آنچه به عنوان نسخه تجویزی برای ساخت هویت دختران و برای تعیین تکلیف گفتمان نهایی انقلاب اسلامی در مورد آینده حضور اجتماعی و فعالیت دختران معلوم کند، بهتر این است که خانواده‌ها در این میان تکلیف خودشان را با این موضوع بهتر و دقیق‌تر مشخص کنند. واقعیت قصه این است که اصلی‌ترین ویژگی دختران این نسل به عنوان یک سوژه مدرن، همین انتخابگری و مواجه خلاقانه شان با انتخابگری است. خانواده نباید موضوع حجاب را به موضوعی سیاسی و خارج از ساختار و بافتار هویتی تبدیل کند، بلکه به آن به عنوان یکی از پایه‌های جدی مرجع‌سازی و یکی از پایه‌های تعلق به ساختار و بافت خانواده نگاه و آن را ترویج کند، حجاب را باید به عنوان چیزی که می‌تواند در متن هنجارسازی خانواده تکرار و تبیین شود و دختران را در فضایی قرار بدهد که با مدل مواجه خلاقانه‌شان با این موضوعی که شاید می‌تواند به ساخت هویتی‌شان  عمق بیشتری بدهد مواجه کند، اینطوری کمی تکلیفش را در موضوع حجاب معین‌ کرده است. در این حالت خانواده موضوع حجاب را از طریق گفتارهای بیرونی یا مواجه‌های اجتماعی به گوش فرزندش نرسانده، بلکه حجاب را به عنوان یکی از پایه‌های اصیل هنجاری خانواده برای دخترش تکرار و تبیین کرده است اما اجازه داده که با مفاهیم جدید و مواجهه‌های خلاقانه برای دخترش بازتعریف شود نه الزاماً همان‌گونه که برای خودش مفهوم داشته است.

برخی نسل جدید را با توجه به جنس فعالیت‌هایی که انجام می‌دهد و ظهور و بروزی که از خودش نشان می‌دهد نسل عصیانگر و عجیب و غریبی می‌دانند که مواجهه با آن‌ها دشوار به نظر می‌رسد. نظر شما چگونه است؟

به نظر می‌رسد در مواجهه با نسلی که در تعابیر و تعاریف معمول ما یک نسل عصیانگر و متفاوت از پدر و مادر و یک نسل عجیب و غریب و این چنینی تعریف می‌شوند، اتفاقاً باید متوجه این موضوع بود که این نسل خیلی هم عجیب و غریب نیستند. نسلی است که فقط کافی است شما خلاقیتش را به رسمیت بشناسید. متوجه این موضوع باشید که این حتماً احتیاج به بعضی از تکیه‌ها در شکل‌گیری هویتش دارد و این تکیه‌ها اتفاقاً دور از ظرفیت‌های هستی‌شناختی‌اش هم نبوده. اصولاً انقلاب اسلامی با تکیه بر همین ظرفیت‌ها گفتمانش را پیش برد و به آن شکل داد.

چیزی که شاید هنوز برای ما یک طور نگاه آرمانی است. ولی واقعیت این است که اگر به مواجهه امروز و مواجهه در شرایط فعلی این نسل هم توجه کنیم، حتماً خواهیم دید اتفاقی که برای این نسل افتاده است، اتفاقی فراتر از تعریف و تعبیر به عصیان یا شکاف یا چیزهایی شبیه به این است. اتفاق یک مواجهه خلاقانه است. این نسل دوست دارد که به رسمیت شناخته شود. دوست دارد کرامت نفسش دیده شود. دوست دارد خلاقیتش به رسمیت شناخته شود. دوست دارد اختلافش حفظ شود.

این همان دختری است که اتفاقاً بر کشتی توانمندی‌اش در حفظ استقلال عاطفی‌اش، در ظرفیت‌های ویژه زنانه‌اش، در کرامت نفسش، در محبت و ایثار و همدلی‌اش می‌نشینیم و خیلی اوقات با این کشتی‌ران قهار و توانمند سوار بر موج‌ها می‌شویم.

اما جاهایی که باید این وجود را با این حجم از ظرفیت به رسمیت بشناسیم و برای یک خلق خلاقانه در مواجهه با موضوعاتی مثل حجاب، متأسفانه این ندید گرفته می‌شود. ما نیز که به عنوان متولیان تربیتی و به عنوان مادرها و پدر این دختر، وقتی حجاب را یک امر سیاسی و کاملاً بلاتکلیف و رها می‌بینیم و اجازه می‌دهیم مجموعه‌های اجتماعی برایمان تعریف کنند، می‌بینیم؛ تکلیف خودمان را در مواجهه با این مفهوم با دختر خودمان و با نسل آینده خودمان معلوم نمی‌کنیم. ترجیح می‌دهیم آن را یک کناری بگذاریم و به دست تعریف‌های نسبی که هر روز او را به یک سمتی خواهد کشاند، بسپاریمش!

در صورتی که حیا اصولاً امری درونی و ذاتی است و امری است که از وجود این دختر با این همه قدرت و توانمندی، کاملاً می‌تواند بلند شود، اما مواجهه‌اش یک مواجهه خلاقانه نیست!

پس به نظر می‌رسد یک مدل فعال، به‌روز و کارآمد برای موضوع حجاب نیاز داریم. بیشتر از اینکه دنبال تعریف‌های روزمره و جنگ و دعواهای روزمره آدم بزرگ‌ها در نسبت با این تعریف بگردیم، برویم دنبال آن ذاتی که می‌تواند اتفاقاً یک خلق جدید را به واسطه نسل جدید برایش پیدا کنیم، تعاریفش را به رسمیت بشناسیم. تعاریفی که خیلی جدی نگاه حیامدار را تبلیغ می‌کنند. تعاریفی که دایره‌های حرمت در آن مفهوم خاص و ویژه پیدا می‌کند. تعاریفی که احتمالاً می‌تواند محل تکیه تربیت عفاف‌مدار، حجاب‌مدار و حیامدار ما شود.

در نهایت اینکه اگر خانواده‌ها فراتر از مواجهه‌های اجتماعی که دارد در بحث حجاب صورت می‌گیرد، به نوعی تکلیف خودشان را با فرایند تربیتی‌شان مشخص کنند. داخل بطن و بدنه خانواده خودشان این موضوع را به دست دیگران نسپارند و بار دیگر چراغش را روشن کنند، اما با همین به رسمیت شناختن مواجهه‌های خلاقانه فرزندانشان و بازتعریف این موضوع در کنار فرزندانشان ما در آینده قضای اجتماعی‌مان هم محیط و فضای بهتری را تجربه خواهیم کرد.  در تعریف‌های غلطی که از این واژگان و جملات صورت می‌گیرد، اصل موضوع را خدای نکرده تحت الشعاع و تحت خطر و آسیب قرار ندهیم.

یکی از پایه‌های جدی شکل‌گیری هویت و ساخت «من کیستم؟» دخترانشان برای مشخص کردن نقاط ارزشی وجودشان همین موضوعات قرار بدهیم و دستشان را در پیدا کردن این نقطه‌های ارزشی وجودشان نبندیم.

یکی از موضوعات مهم در مورد نوجوانان تایید گروه هم‌سالان است. آنها شدیدا به این تمجید و تحسین در گروه همسالان خود نیازمند و اگر چیزی را این گروه همسالان ارزش تلقی کند برایشان ارزش می‌شود و اگر ارزش نداند ولو اینکه یک ارزش مذهبی هم باشد برایشان چنان مهم نمی‌شود. چطور می‌شود این گروه همسالان و رابطه‌اش با حجاب را مدیریت کرد؟

بله. این موضوع بسیار مهمی است. آن‌ها خیلی چیزهایشان را در حقیقت در کنار گروه همسالان خود به اشتراک می‌گذارند و تأییدیه‌اش را می‌گیرند و در جمع‌های خودشان آن چیزها را می‌پذیرند، می‌پسندند یا رد می‌کنند. من فکر می‌کنم اینکه محیط و مجموعه‌هایی که بچه‌ها با گروه‌های همسالشان داشته‌ها و نداشته‌هایشان را به اشتراک می‌گذارند از دغدغه‌های مهم خالی کنیم، باعث می‌شود آن چیزی که به اشتراک گذاشته می‌شود و پسندیده یا رد می‌شود، موضوعات ظاهری و سطحی باشند.

یک عنصر مهم توانمندی نوجوان‌ها در نگاه کردن به موضوعات از زاویه دیگر است که به آن‌ها در برقرار کردن ارتباطاتشان کمک می‌کند. یعنی ارتباطات و لذت بردن از برقراری ارتباط با دیگری را برایشان هدفمند می‌کند. موضوع بعدی هم بحث ارتباط مؤثر است. یعنی تسلط بر ارزش‌هایشان، اعتماد به آن ارزش‌ها و معرفی خودشان بر اساس آن ارزش‌ها. در واقع به این معنا است که وقتی کنار گروه همسالشان قرار می‌گیرند، بتوانند با عمق بیشتری ارزش‌های درونی دیگر بچه‌های گروه همسال خود را دریافت کنند، روی آن حساب باز کنند و درضمن قدرت و توان معرفی ارزش‌های خودشان را هم داشته باشند. در حقیقت آن چیزی که قرار است به اشتراک گذاشته شود، از یک لایه عمیق‌تری برخاسته شود تا یک موضوع سطحی و ظاهری که مورد تأیید باشد یا نباشد. یعنی ما یاد ندادیم که ارزشمند شدن دختران به چه چیزهایی مرتبط است و چه مبانی می‌تواند آن‌ها را ارزشمند کند.

نوجوان خیلی به پیدا کردن دغدغه مشترک و ضریب دادن به یک دغدغه مشترک علاقه دارند. وقتی شما برایشان زمینه را فراهم نمی‌کنید که این دغدغه‌های مشترک اصیل‌تر، واقعی‌تر، مبنایی‌تر و براساس فطرت درونی یا خواسته‌های درونی‌شان باشد، مسلماً همان‌طور که گفتم در یک جای دیگری این دغدغه‌های مشترک را ایجاد می‌کنند و دنبالش می‌روند و به آن ضریب می‌دهند. پس به نظرم ما باید اینجا فعال‌تر حاضر شویم و به آنها الگوهای دقیق‌تری را برای شناخت خود و دیگران و حتی ارزش‌هایی که اعتماد به نفس‌شان را بالا می‌برد معرفی کنیم.

بیشتر این توجهات به ظاهر ناشی از عدم اعتماد به نفس است. فکر می‌کند اگر شبیه دیگران شود ارزشمندتر خواهد بود. از خودش چیزی برای ارائه پیدا نمی‌کند. و ما باید دنبال یک نگاه فعالی باشیم و یک موضوع با ارزش از خودش برای شناخت خودش پیدا کنیم و به او معرفی کنیم./ فارس