ماهیت طلبگی شغل نیست و نمیتوان به عنوان شغل به آن نگریست، به علت اینکه در این سیستم، حداقل حمایت برای تحصیل طلاب انجام میشود بلکه حتی بالاتر از این، از حداقل عمومی مردم هم پایینتر است نیز همین است. پس این تعبیر که گفته شود طلبگی یک شغل است، تعبیر درستی نیست. از طرف دیگر، نیازهای علمی و رشد شاخصهای علوم، این ضرورت را ایجاد میکند که یک عده به صورت تخصصی به رشتههای علمی بپردازند.
گویه: در قدیم علمای شیعه شغل داشتند و از این طریق معیشت خود و خانواده خویش را به دست میآورند، البته درس هم میخوانند، اما درس خواندن را کار حساب نمیکردند. باید ببینیم که کار و تلاش ما طلبه ها باید چه در زمینهای باشد. آیا یک طلبه برای لبیک به احادیث ائمه علیهم السلام، باید کمربند ایمنی را محکم ببندد و در خیابان های شهر مسئول جابجایی مردم باشد، بایستی لباس مندرس بر تن کند و به دنبال ساختمان های نیمه کاره برود؟ هرچند کار کردن در هر زمینهای عار نیست. اما اگر قرار بر اینها بود دیگر نیازی به اتلاف عمر و گذراندن دروس سخت و طاقت فرسای حوزه و ساعت ها و روز ها و ماه ها تلاش و کوشش نبود. قطعا این همه تلاش و کوشش، ذی المقدمه یک امر حیاتی و مهم میباشد.
حوزه های علمیه به عنوان نماد غواصی در دریای علوم، هزاران سال جلوتر از پدیده دانشگاه، اهل تعلیم و تعلم و علم اندوزی بوده و هستند و این چرخه مبارکه باید بیش از پیش به حرکت پرشتاب خود ادامه دهد؛ اما تغییر شرایط، گاه خللی به این روند وارد کرده که زیرپوست طلبگی در حال اتفاق افتادن است.
روند تحصیلی یک طلبه در مقایسه با یک دانشجو متفاوت است. یک طلبه باید شش سال درس بخواند تا مقطعی معادل کاردانی یک دانشجو کسب کند و دوره کارشناسی چهارساله دانشگاهیان برای طلاب در حوزه، 9 سال به طول میانجامد. طبیعتا نوع خروجی این دو مکان عالم پرور، تفاوت های ماهوی با هم دارند چون تعریف از یک طلبه با دانشجو متفاوت است و هر کدام از این دو قشر بارهای سنگین مختص به خود را به دوش میکشند. حال با توجه به این تفاوتها، آیا نظام مالی فعلی حوزه های علمیه، نظام صحیحی است و می توان آن را ادامه داد یا آن که باید در آن تجدیدنظر کرد.
حجتالاسلام والمسلمین امینرضا عابدینژاد، استاد حوزه علمیه قم، در این خصوص به خبرنگار روزنامه گویه، پاسخ میدهد.
چرا در زمان امامان، شغلی به نام «طلبگی» وجود نداشت و معاش اصحاب همگی از طریق کار و اموری غیر از وجوهات تأمین می شد؟
باید بدانیم که طلبگی به عنوان شغل محسوب نمیشود، و این مطلب رجوع میکند به سیستم آموزشی حوزه ها که این سیستم آموزشی یک سنت چند صد ساله دارد، بر اساس این سیستم آموزشی از آن جایی که جامعه نیازهای علمی و فرهنگی دارد، افراد جذب حوزههای علمیه میشوند و برخوردار میشوند از یک بورسیه تحصیلی.
پس ماهیت طلبگی شغل نیست و نمیتوان به عنوان شغل به آن نگریست، به علت اینکه در این سیستم، حداقل حمایت برای تحصیل طلاب انجام میشود بلکه حتی بالاتر از این، از حداقل عمومی مردم هم پایینتر است نیز همین است. پس این تعبیر که گفته شود طلبگی یک شغل است، تعبیر درستی نیست. از طرف دیگر، نیازهای علمی و رشد شاخصهای علوم، این ضرورت را ایجاد میکند که یک عده به صورت تخصصی به رشتههای علمی بپردازند.
شاید در زمان گذشته به خاطر محدود بودن حوزههای علمیه، نیازی به فعالیتهای تخصصی در شاخههای علمی نبوده و عملاً امکان ندارد که بخواهیم نیازهای علمی و فرهنگی جامعه را پاسخ بدهیم و الزام کنیم افراد را که دارای چند شغل باشند. همان افرادی هم که چند شغل داشتند در شغل خودشان شاخصه های متعددی پیدا کرده و تمحض پیدا کردند. یعنی این برمیگردد به رشد اجتماعی که متناظر با رشد اجتماعی جامعه، تقسیم کار و پیچیدگی اجتماعی وجود دارد. اما نکته دیگر آنکه: چیزی که به عنوان بورسیه تحصیلی تحت عنوان شهریه طلبگی به طلاب تخصیص داده میشود، این میتواند هدفمند باشند و به رشد کمی و کیفی حوزهای علمیه کمک کند.
آیا وابستگی حوزه ها به وجوهات مردمی، موجب لزوم رعایت نظر عرف در فتاوا در طول تاریخ نگردیده است؟
وجوهات مردمی که در حوزههای علمیه مصرف میشود برمیگردد به شخص مبارک امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سهم مبارک امام حق امام است بر تمام مردم و طبیعتاً جهت مصرفش هم مورد رضایت امام است اما چون یک تنازع یک به یک در اینجا وجود ندارد و طبیعتاً مردم این را به عنوان سهم مبارک امام (علیه السلام) از روی اعتقاد و اخلاص و از روی اعتقاد عمیق قلبی خودشان به مرجع میپردازند و مرجع تقلید در مواردی که مورد رضایت حضرت ولیعصر است مصرف میکند، پس اولا بدنه حوزه علمیه بدنه آن به صورت مستقیم درگیر ارتباط مالی نیست ثانیا اداکنندگان این بخش، آن را را به عنوان سهم حضرت ولیعصر میپردازند و این وجوه در زندگی طلاب یک نقش حداقلی را ایفا میکند. اگر به صورت عمومی جامعه روحانیت بخواهد متأثر از این گونه وجوهات باشد وارد این حوزه نمی شود. بله اشکالی را شهید مطهری مطرح کرده بودند آن هم در رابطه با نوع رابطه بعضی اهل منبر با مردم دارد، طبیعتا آن شکل دیگری پیدا میکرد و خصوصیات دیگری داشت که مجال پرداختن به آن نیست.
نظر مرحوم مطهری در رابطه با ایجاد سازمان جذب و صرف وجوهات زیر نظر شورای مراجع را چگونه ارزیابی می کنید؟
شکل اجرایی آن را که میتوان به این مورد طرحهای مختلفی داد، اما در باب وجوهاتی که به عنوان شهریه پرداخت میشود این شهریه باید هدفمند باشد و برای آن برنامه ریزی شود در غالبهای متنوع. البته حرکتهایی هم آغاز شده اما به نظر بنده این طرحها قابل تکمیل است. این شهریه باید حرکت کند به سمت تولید حقیقی علم. به عنوان مثال مرحلهای میتواند مرحلهی حمایتی باشد یک مرحله، مرحله تولید باشد. یعنی این شهریه در ازاء فعالیتهای علمی فاخر قرار بگیرد تا طلبهای که به حوزه ورود کرده و قدرت علمی دارد، در ازاء کار علمی او برخوردار از شهریه بشود.
این شهریه اگر فرضا به صورت مساوی برای انسانی که دغدغه کار فرهنگی و علمی دارد و کسی که این دغدغهها را ندارد همه را به یک چشم ببینیم و هیچ گونه مزیتی برای تلاش و کار علمی قائل نشویم. این تقسیم برای شهریه نامناسب است. ساختار اجرایی آن میتواند اشکال متنوعی داشته باشد طبیعتاً بر میگردد به توافقی که بین مراجع صورت میگیرد تا چطور در مورد آن تصمیم گیری کنند و در نهایت به اجرا در بیاید.