دکتر چاووشی درانتقاد به مسئولان دانشگاه شریف:

دانشگاه به سوی رکود علمی پیش می رود

قسمت اول اشاره  دکتر جعفر چاووشی استاد دانشگاه در گفتگویی که  نسخه‌ای از آن را برای روزنامه گویه ارسال کرد درباره مدیریت دانشگاه‌ها و راه‌های برون رفت از رکود علمی و همچنین ظرفیت دانشگاه‌ها برای کمک به دولت و جذب نیروهای متخصص مطالبی را مطرح کرده است . مهم‌ترین موضوعاتی که در این گفتگو مطرح […]

قسمت اول

اشاره

 دکتر جعفر چاووشی استاد دانشگاه در گفتگویی که  نسخه‌ای از آن را برای روزنامه گویه ارسال کرد درباره مدیریت دانشگاه‌ها و راه‌های برون رفت از رکود علمی و همچنین ظرفیت دانشگاه‌ها برای کمک به دولت و جذب نیروهای متخصص مطالبی را مطرح کرده است . مهم‌ترین موضوعاتی که در این گفتگو مطرح شده نحوه مدیریت در داشگاه هااست.  او بر این باور است که باید از نیروهای علاقمند به کشور و دیندار اداره امور را در دست داشته باشند. از نکات مهم دیگر این که وی معتقد است نیروهایی که در دانشگاه‌های کشور پرورش پیدا می‌کنند باید در کشور بمانند و به کشور خدمت کنند و چیزی به نام مهاجرت نداشته باشیم زیرا کشور بیشترین هزینه‌های آموزشی و پژوهشی را برای آنان متقبل می‌شود اما نتیجه آن برای بیگانگان خواهد بود. این دیدگاه در جای خود قابل قبول است که نیروهای کارآمد باید در خدمت مردم و کشور به کار گرفته شوند و اندیشه‌های آنان برای ساختن ایران استفاده گردد. تلاش شده است اسامی اشخاص در این گفتگو با حروف برده شود یا حذف شود اما در بحث‌های علمی اسامی صاحب نظران در جای خود باقی است و حذفی صورت نگرفته است چرا که بحث علمی و اندیشه‌ای است. اساتید و صاحب نظرانی که در این گفتگو مورد خطاب قرار گرفته و نقدی به آنان شده است در صورتی که متن را مشاهده کرده‌اند می‌توانند دیدگاه‌های خود را مطرح کرده و در اختیار روزنامه گذارند تا منتشرگردد.  متن گفتگو به شرح زیر از نظر می‌گذرد .

س – فعالیت در باره تهاجم فرهنگی در این دانشگاه، در اجابت به دستور رهبر معظم انقلاب،  برای جهاد تبیین، انجام می پذیرد؛ بنابر این  بایستی مورد تشویق قرار گیرد پس چرانمی گیرد؟

ج. پاسخش بسیار ساده است ، زیرا این دانشگاه از همان اوایل  انقلاب،  متاسفانه به دست استادان و روسایی  افتاد، که در رابطه  با انقلاب اسلامی،  در اغلب موارد، یا  بی طرف بودند و یا آن را  در تضاد با منافع و خواست سیاسی خود می دیدند! بنا بر این،  اگر هم در آغاز کار، با مصلحت اندیشی، خود را هم سو با انقلاب،  قلمداد می کردند. هر از گاهی به مناسبت های مختلف،  نیت خود را آشکار می نمودند، و به هنجار شکنی و یا کارهایی از این دست می پرداختند. نمونه این  هنجار شکنی ها را ما در همین  اغتشاشات سال گذشته،  در دانشگاهها، و به ویژه در دانشگاه شریف ،  به  چشم خود دیدیم.  مثلا هنگامی که برخی از همین استادان دین ستیز ، در یکی از اجتماعات اغتشاشگران به حمایت از آنها سخنرانی کردند و  به تشویقشان پرداختند، حتی یک  استاد هم در این دانشگاه پیدا نشد که  در  دفاع از آرمان های انقلاب ،  شجاعانه وارد  میدان شود  و علیه  این اغتشاشگران به سخنرانی و یا روشنگری بپردازد! استادانی هم که گاهی  به مصلحت، از خدا ، دین  و جهاد در راه آنها،  سخن بر زبان  جاری  می کردند، هنگام امتحان که رسید، همگی از دیده ها ناپدید شدند،  تو گویی اصلا در این جهان نبوده اند!  بنابر این،  دین  برای این دسته نیز، لقلقه لسان  بود و بس!

الان و  در این دوره نیز، آنان که بیشتر از دیگران در فشار  بودند و اکنون هم هستند، همین دانشجویان و استادان مذهبی  اند،

س. آیا دلایل منطقی برای عدم کارایی مسئولان  در اداره دانشگاه دارید؟

ج. بله  آن چه که بیش از هر چیز دیگری چشمگیر است  « بی برنامگی»    در اداره دانشگاه است. بدیهی است که دانشگاه مهمی چون شریف، علاوه بر آگاهی از علوم پایه و داشتن  برنامه ای منسجم، برای اداره دانشگاه،  باید از علوم انسانی نیز بر خوردار گردد. درحالی که بعضی ازمسئولان فاقد آگاهی از علوم انسانی اند.  مضافا به این که از «مدیریت بحران »  نیز آگاهی چندانی ندارد. این ضعف ،  در همین اغتشاشات گذشته در دانشگاه هویدا شد.  در نتیجه فقدان «برنامه ای منسجم »   جهت توسعه علمی دانشگاه ، از یک سو  و نا آگاهی از علوم انسانی  و مدیریت، از دیگر سو، قطعا در آینده دانشگاه را با چالش های جدی مواجه خواهد کرد، افزون بر این که با چنین هرج و مرج ناشی از بی برنامگی،  چشم انداز روشنی هم  نمی توان  برای دانشگاه  شریف پیش بینی کرد!

س. شما از بی برنامگی مسئولان دانشگاه سخن می گویید، در حالی که آن ها در دولت مردمی آقای دکتر رئیسی   منصوب شده اند در این باره چه می گویید؟

ج. با آن که من کارهای خوب دولت آقای رئیسی  را تحسین می کنم، همچون فردی دلسوز، نمی توانم عدم رضایت خود را از برخی از انتصاب های مسئله ساز  ایشان، مخفی نمایم. در باره بی برنامگی مسئولان  دانشگاه شریف نکاتی را عرض کردم،  با کمال تاسف باید  بگویم که اصل  این « بی برنامگی » به وزارت علوم در دولت فعلی بر می گردد.  به  عبارت دیگر، یکی از ضعف های بزرگ وزیر علوم، تحقیقات و فناوری فعلی هم، همین بی برنامگی است. او در این دو سال وزارت خود، دقیقا همانند وزیر پیشین علوم،  عمل کرده است و اصولا برنامه ای برای  تحول در علوم  و به ویژه علوم انسانی،  که بسیار مهم است، در کشور   ندارد.  از باب مثال یکی از مشکلات فعلی ما  را در  دانشگاه ها، همین مقاله محوری،  در ارتقای استادان ، تشکیل می دهد، که میراث شومی از دولت  محمد خاتمی است.  در این فرایند، استادانی به برکت کارهای پژوهشی دانشجویان و یا سایر همکاران خود،  در اندک زمانی صاحب صد ها مقاله می شوند، بدون این که  واقعا خودشان در تدوین آنها، سهیم بوده باشند. با این حال این عده  با همین مقاله ها،  به زودی  هم، ارتقاء پیدا می کنند، در حالی که استادان زحمت کش  و پژوهشگر واقعی که مجبوراند برای نگارش  یک مقاله و یا کتاب پژوهشی، ماه ها و یا سال ها  وقت صرف کنند، نمی توانند ارتقاء بگیرند و  حقشان ضایع می شود. بدین گونه کمیت بر کیفیت غلبه می یابد. و علاوه بر این که هیچگاه حق به حق دار نمی رسد؛ کشور هم از تحول واقعی باز می ماند. این در حالی است، که  در کشور های مترقی جهان  عکس چنین رویکردی دنبال  می شود.

آقای زلفی گل که خود از این گونه مقاله نویسان است، تا کنون موضع خود را برای برون رفت از این معضل دانشگاهی روشن نکرده است، و نمی تواند هم اقدامی درین باره کند، چرا که « رطب خورده منع رطب کی کند؟». افزون بر این، آقای دکتر زلفی گل  برای معضل دیگر دانشگاه، یعنی   فرار مغزها هم  ، نه تنها  هیچ برنامه ای ندارد بلکه با کمال شگفتی سخنان دشمنان نظام را بر زبان جاری می سازد و بر این عقیده غلط است که «دنیا دهکده جهانی است و مشکلی ندارد که نخبگان، مهاجرت کنند،[زیرا]  برای خدمت در داخل انگیزه‌ای ندارند[1]».  اگر قرار است که  بنا بر فرموده آقای زلفی گل، نخبگان کشور راه فرار را در پیش گیرند، و به خدمت بیگانگان در آیند، پس چرا،  ملت ایران  باید هزینه   سر سام آور تحصیلی آنها را بپردازند؟ آیا این کار نوعی کج سلیقگی و  پذیرش  ضرروزیان  برای  این ملت انقلابی نیست؟!

دکتر زلفی گل معتقد است که باید از هاشمی رفسنجانی: محمد خاتمی و حسن روحانی ، تندیس هایی از طلا ساخت و در پارک های کشور نصب کرد!

از این شخص،  علاوه بر این، مطالبی  نقل شده است که بوی   خطر از آنها  استشمام  می شود. بنا بر گفته آقای یزدی خواه وکیل محترم مجلس شورای اسلامی، وزیر علوم، فعلی معتقد  است که « باید از همه روسای جمهوری قبلی تندیس طلایی بسازیم و در پارک ‌ها نصب کنیم [2]». آیا آقای زلفی گل در آن گفته کذایی خود، نظر به همین مطلب هانری لامنس داشته است؟ به عبارت دیگر آقای وزیر با پیشنهاد ساختن تندیس  های طلایی  از هاشمی، خاتمی و روحانی  و نصب آنها در پارک های ایران،  می خواهد این مطلب را القاء کند  که اگر این روسای جمهور نبودند، انقلاب اسلامی ایران، همه دنیا را فرا گرفته بود، پس به برکت این شکست،  باید قدر دان  این روسا باشیم!

بنابر این، با بودن چنین وزیری در راس وزارت علوم، نباید هم از انتصاب برای ریاست دانشگاه شریف،  شگفت زده شویم. اما سوالی که  برای همه  دلسوزان نظام مطرح می شود، آن است که چرا آقای دکتر رئیسی که اکنون پشتوانه مردمی را همراه خود دارد، این چنین وزرای مسئله سازی را، در دولت خود جای داده است ـ کسانی که حتی با الفبای سیاست  هم آشنایی ندارند؟ آقای رئیسی که به قول خودش هنوز هم وام های  چند صد میلیارد دلاری، دولت روحانی را می پردازد، چرا وزیری را به سمت حساسی بر گزیده که این چنین ثنا گوی روحانی است؟ آری! در این همایش که در  روز  17 آبان در یکی از سالن های دانشگاه شریف روی داد، استادان دین ستیزی همچون  و- ک- ر ، ف – ن،  م – ی، ا – ن و غیره  به حمایت از دانشجویانی سخنرانی کردند، که ساحت دانشگاه را لکه دار کرده بودند ـ لکه سیاهی که «با آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد!».

پیش از این همایش هم، در 8 مهر 1401یکی از استادان  باز نشسته همین دانشگاه ،  یعنی دکتر ر- ی ، آن همه خونریزی ها و بی حرمتی های اغتشاشگران را به فال نیک گرفت  و  در پیامی ، با شوق و شعف زاید الوصفی، این حوادث تلخ را  به خیال خام خود، طلیعه ای برای  گسست  «انسان ایرانی  از مذهب و شریعت»   قلمداد کرد!

س. سوال این است بعضی ازاساتید  که اعتقادی به انقلاب اسلامی و نظام حاکم بر کشور ندارند، چگونه  با دانشجویان مذهبی خود،  رفتار می کنند؟

همان گونه که بارها تذکر داده ام، در این دانشگاه استادانی تدریس می کنند،  که علنا  به دین و انقلاب  توهین می نمایند و آنها را به سخره می گیرند.  این کار ها خواهی نخواهی اثرات  ناگوارش را بر جسم و جان   دانشجویان  می گذارد! مثلا  دانشجویانی را تصور کنید که با قلبی پاک و پر از ایمان مذهبی،  از زادگاه خود، در یکی از شهر های ایران، وارد این دانشگاه می شوند، آنان انتظار دارند که استادانشان  علاوه  بر آموزش علوم پایه، آموزه های  دینی  و عرق ملی آنها را هم تقویت کنند. ولی  هنگامی که  همین ها، با سخنان کفر آمیز،  غرب  گرایانه و خود کم بینانه ، استادان خود،  مواجه می شوند،  از نظر روحی  و فکری به تناقض می رسند و در اغلب موارد ، برای برون رفت از این تناقض،  متاسفانه دست به خود کشی می زنند،  که ما نظیر چنین خود کشی ها را به چشم خود دیدیم!

سوای استادان دین ستیز، ما متاسفانه اساتید دیگری داریم که عرق ملی هم ندارند و  اصولا دلسوز کشور  هم نیستند و در مقابل پیشرفت های علمی آن،  موضع خصمانه ای می گیرند. من برای اینکه ادعایم را مدلل کنم به اظهارات  رئیس اسبق  انجمن فیزیک ایران،  در این باره بسنده می کنم،  که به نیابت از  سوی همکاران دیگر خود که برخی از استادان فیزیک دانشگاه شریف را هم در بر می گیرد. با لحن گستاخانه ای صریحا گفته بود که ما فناوری هسته ای نداریم. عین مطالب این شخص چنین است: «…ادعاي دست‌یابی ايران به فنّاوري هسته‌اي بسيار جاي تأمل دارد. علوم و فنّاوري هسته‌اي بسيار متنوع و فرا رشته‌اي است و دست‌یابی به فنّاوري در يك زمينه به ساير زمينه‌ها قابل تعميم نيست. بي‌توجهي به زمينه‌هاي متنوع فنّاوري هسته‌اي و استفاده‌ هاي صلح آميز از آن، نبود حمايت از زیرساخت‌ های ضعيف موجود و گاهي تخريب آن‌ ها، بي‌توجهي به تربيت نيروي انساني متخصص در زمينه‌هاي علوم و فنّاوري هسته‌اي، حمايت نكردن از تحقيقات در اين زمينه‌ ها، و فقدان آينده‌ نگري لازم،  همگي حكايت از سست بنيان بودن ، اين ادعا دارد و ما را از تبعات ناشي از ادعاي دستاوردي كه نداريم، نگران مي‌كند.
با تأكيد بر لزوم سرمایه‌گذاری مديريتي و مالي در زمينه‌ هاي صلح‌ آميز علوم و فنّاوري هسته‌اي، كه همه مسئولان عالي رتبه كشور تأكيد كرده‌اند، اعلام مي‌داريم كه نبود عقلانيت نوين در تصمیم‌گیری‌های علمي گذشته ، ما را با اين مخاطره مواجه كرده است كه راه ما در تعاملات بين‌المللي در حال بسته شدن است؛ و اعلام مي‌داريم كه در انزوا نمي‌توان زیرساخت‌ های لازم،  براي توسعه صلح‌آميز علوم هسته‌اي را ، به وجود آورد و دغدغه ما بسته شدن تمام راه‌های بين‌المللي براي توسعه علمي كشور است[3]».

در این نقل قول آنچه چشمگیر است عبارت  « بسته شدن تعاملات بین المللی» است، که مراد از آن  همانا عدم رابطه با آمریکای جنایتکار است، که برای رئیس اسبق  انجمن فیزیک ایران  تحمل ناپذیر است.

رهبر فرزانه انقلاب هم ضمن یک سخنرانی، پاسخ دندان شکنی به این  یاوه گویی ها دادند و  اینچنین نقشه  شوم دشمنان  را نقش بر آب کردند:

«…این چند مورد را ببینید: یکی از آنها، مسئله‌ انرژی هسته‌ای است. در داخل کشور خودمان ، جنجال راه انداختند که آقا انرژی هسته‌ای هزینه‌ بدون سود است. چرا دارید این کار را می کنید؟ حالا تبلیغات جهانی که این مسئله را کاملاً دنبال می کرد و هنوز هم دنبال می کند [به کنار]؛ اما در داخل کشور خودمان[هم] از [روز های]اول که این مسئله‌ هسته‌ای مطرح شد، از پنج شش سال قبل از این[تاریخ] تا حالا مرتباً این مطلب را گفته‌اند و تکرار هم کرده‌اند. حتّی عده‌ای نامه نوشتند و گفتند آقا ما فیزیکدانیم. اینکه می گویند ما توانسته‌ایم دستگاه‌های سانتریفیوژ را راه بیندازیم، اصلاً واقعیت ندارد! به قدری قرص[ و محکم] این را گفتند که ما مجبور شدیم افرادی را بفرستیم و بگوئیم بروند بازرسی کنند، درست ببینند؛ نکند که همینی که اینها می گویند، باشد. این[قضیه]، مال پنج شش سال قبل است. رفتند[ و باز دید کردند] و آمدند گفتند نه آقا! کار، بسیار خوب، صحیح، علمی و محکم دارد انجام می گیرد.

[آن استادان] اول گفتند نمی شود، نمی توانیم؛ بعد که دیدند توانستیم، گفتند آقا این هزینه‌ای است که سود ندارد، فایده‌ای ندارد. .. [4]».

همان گونه که دیدیم آقای {م – ی }آن مطالب خلاف واقع خود را ، در جهت جلوگیری ازپیشرفت علم هسته ای از زبان « انجمن فیزیک ایران» مطرح کرده بود. البته توطئه های استادان وا داده چیزی نیست که منحصر به موارد بالا شود، ما  هنوز هم  از دست آنها ضربه می خوریم. از باب مثال، امروز هم که کشورمان به برکت دانشمندان متعهدش به پیشرفت های مهم هسته ای نایل آمده و جزو معدود کشورهای هسته ای جهان گردیده است، باز هم این استادان،  برای باز داری کشور از این صنعت، آیه یاس سر داده  و انرژی هسته ای را ، انرژی مرده  و پر هزینه می خوانند و از مسئولین کشور می خواهند که به جای آن،  مثلا از انرژی خورشیدی بهره برند.  یکی از این استادان دکتر محمد رضا  {ا – ی } استاد دانشکده فیزیک دانشگاه شریف  است،  که در سال 1396 ضمن یکی از درسهایش  که فیلمی از آن موجود است[5]،  از صنعت هسته ای ایران به شدت انتقاد کرده و مسیر آن را غلط ارزیابی نموده است، که ما در زیر به  بررسی این مطالب می پردازیم .

آقای{ ا – ی} نخست از خطر این فناوری سخن به میان می آورد، تا مخاطب خود را از آن بترساند. دلیل این خطر را نیز آتش سوزی  فاجعه باری می داند که در نیروگاه  اتمی  چرنوبیل،  در 25 و 26 آوریل 1986 در شوروی سابق روی داد. استدلال استاد فیزیک، بسیار بچگانه است، مثل اینست که بگوییم چون  هر زمان احتمال سقوط هواپیما می رود، پس نباید از این وسیله نقلیه مدرن،  استفاده کرد. وانگهی در فاجعه چرنوبیل خطای انسانی مسبب  اصلی این حادثه بود.  در صورتی که برای پیشگیری از چنین حوادثی و نیز مصون ماندن از حملات دشمن، کشور های مترقی  اتمی ، که ایران هم  اکنون به جمع آنها ملحق شده است,  بخش  حساس  این تاسیسات را  به طرق مختلف حفاظت می کنند.  برخی  مثلا این نیرو گاهها را در عمق زمین و در لایه های متعدد بتونی قرار می دهند و برخی دیگر هم  این بخش را در زیر کوهها مستقر می کنند.

آقای{ ا – ی} همچنین   معتقد است زمان این انرژی گذشته اســت و بعد از گذشت دهها  سال از رسیدن کشورهای توسعه یافته به این فناوری، امروزه دیگر این یک فناوری مرده است و فناوری آینده نیست و بنابراین روی آوردن  به  این فناوری درست نیست! اینگونه افکار عوامانه بر خاسته از ذهن یک استاد دانشگاه،  آدمی را به شگفتی وا می دارد! در حالی که بر خلاف تصور این استاد،  انرژی اتمی زنده ترین و پاک ترین  انرژی ها ست، از هر نظر که به آن نگاه شود و هیچ انرژی دیگری نمی تواند جایگزین آن شود. به همین جهت است که کشور های مترقی جهان علی الدوام در حال توسعه این فناوری هستند. در واقع با این انرژی اگر ما بتوانیم از آن استفاده کنیم، بیابان هایمان را می توانیم به بوستان و گلستان های پر بار تبدیل کنیم . از آلودگی هوا که بر گرفته از سوخت های فسیلی است خلاص شویم . آبهای شور دریا هایمان  را به آب شیرین مبدل نمائیم . با ساختن رادیو دارو ها، بسیاری از بیماری های صعب العلاج  مانند سرطان را مداوا کنیم و صد ها کار  مهم دیگر انجام دهیم .

دکتر{ ا – ی } همچنین  گفته است که کشورهای مختلــف درحــال جایگزین کردن انرژیهای نو، همچون بادی و خورشیدی با هســته ای هســتند ، که این کذب محض است .  اگر چنین کشوری یافت شود باید بر عقلانیت دولتمردانشان، شک کرد.  البته به موازات استفاده از انرژی هسته ای، می توان از انرژی های بادی و خورشیدی هم بهره برد ولی انرژی هسته ای باید در اولویت قرار گیرد.

استاد مزبور علاوه بر این، اضافه می کند که این کشور ها،  اگر هــم برنامه ای بــرای ســاخت نیروگاه هــای هســته ای دارند، برای رفــع نیازهــای کوتاه مدت تا ده ســال آینده اســت!  در پاسخ به این ادعا باید از استاد مزبور پرسید که اگر واقعا چنین کشور هایی وجود دارند، چرا ، هیچ  نامی از آنها نبرده اید.

سخنان شگفتی زای این استاد فیزیک به مطالب بالا ختم نمی شود؛  او معتقد اســت  که سرمایه گذاری کشور روی انرژی هسته ای در  دهه  های گذشــته هم،  اشتباهی استراتژیک بوده است! البته  این حرف ها  تازگی ندارد و از همان سال های  آغازین  فعالیت هسته ای ایران، توسط  دولتمردان آمریکا و اروپا و  بویژه اسرائیل،  مکرر در مکرر زده می شد و حتی او باما رئیس جمهور اسبق آمریکا صراحتا گفته بود که اگر می توانست،  تمام پیچ و مهره  های نیرو گاههای اتمی مارا ، باز می کرد. آقای {ا – ی} نسبت خود را با دشمنان این سر زمین روشن نکرده است!  همان گونه که همه ما آگاهیم بین ایران و آمریکا  از آغاز انقلاب ، جنگ سردی حاکم است. اکنون فرض کنیم که این جنگ به یک جنگ تمام عیار  واقعی  تبدیل شود و آمریکا با زیر دریایی هایی  که با سوحت اتمی کار می کنند،  وارد آبهای ما شود و به کشتی ها و مراکز نظامی ما حمله کند. در این حالت ما هم برای مقابله با این تجاوز ، حتما باید مسلح به زیر دریایی اتمی شویم و قطعا دانشمندان هسته ای ما به چنین کاری دست خواهند زد. چرا که هیچ سوخت دیگری قادر به حفظ و حرکت  زیر دریایی  توانمند جنگی نخواهد شد و فقدان  چنین سلاحی، ممکن است زیان های فراوانی بر ما وارد کند.

آقای {ا-ی} آنگاه، همچون سیاستمداران آمریکا و اسرائیل  در شگفت است که چرا ما به این فناوری خطر آفرین، اینچنین بها داده و دلبسته آن شده ایم! به عقیده این شخص اگر این حجم از ســرمایه گذاری روی فناوریهای آینده  ( یعنی  از انرژی بادی و خورشیدی ) می شد، امروز کشورمان صادرکننده بزرگ برق به دنیا بود. آه  و افسوس که دانشمندان ما، از نصایح این علامه دهر! بی نصیب مانده اند. چرا که  در  صورت  بهره بری از این انرژِی ها  ، اکنون نه تنها  ما می توانستیم صادر کننده  بی بدیل برق  به دیگر کشور ها باشیم، بلکه  آمریکا و اسرائیل را هم  از خود نمی رنجاندیم و بی جهت دشمن تراشی  نمی کردیم!

افاضات عالمانه فیزیکدان نابغه، تمامی ندارد ، او همچنیــن اشــاره می کنــد که  در سالهای گذشته ، توجه و دســتاورد کشــورمان روی غنی سازی اورانیوم بوده است و نه فناوری ســاخت نیروگاه؛ درحالیکــه ایران فاقد منابع غنــی اورانیوم اســت و امروزه پس از بیســت ســال ( البته از سال 1396)، برای ســاخت نیــروگاه هسته ای مجبوریم آن را از روسیه بخریم. در پاسخ به این مطالب مغرضانه، باید اشاره کرد که نخستین نیروگاه اتمی که در آمریکا ساخته شد، توسط دانشمندانی پا گرفت که اغلب  از مهاجران آلمانی بودند و از شر هیتلر به آمریکا پناهنده شده بودند.  نخستین نیروگاه های اتمی در کشورهای اروپایی هم با کمک آمریکا ساخته شد، تا این کشور ها به تدریج توانستند تکنولوژی خود را بومی سازی کرده و به پای خود بیاستند. بنابراین  ساخت نخستین نیروگاه اتمی ایران توسط روس ها ،  نه تنها ننگ و عار نیست، بلکه امری کاملا طبیعی است. اکنون اما،  دانشمندان هسته ای ما آنقدر در این صنعت پیشرفت کرده اند که بتوانند نیرو گاه اتمی جدیدی را،  راه اندازی کنند که تماما بومی سازی شده است. از سوی دیگر برخلاف تصور این استاد فیزیک، ایران یکی از کشور های دارای معادن سرشار از  اورانیوم ،  به ویژه در شهر یزد است.  در فناوری غنی سازی هم دانشمندان ما گام های بسیار مهمی برداشته اند، که  سابقه تهیه «کیک زرد »یا اورانیوم غنی شده  به اوایل دوره دولت دهم بر می گردد.

 

[1] علی یزدی خواه « زلفی‌گل علاقه ویژه‌ای به خاتمی دارد»

https://www.etemadonline.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-

[2]علی یزدی خواه « زلفی‌گل علاقه ویژه‌ای به خاتیم دارد»

https://www.etemadonline.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-

[3] http://sharif1400.blogfa.com/post/20

[4] https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3416

[5] https://www.aparat.com/v/oJIGw