راهبرد منطقه‌ای ایران، چین و روسیه در افغانستان

هر چند ایران، چین و روسیه اهداف راهبردی مهمی در صحنه افغانستان دارند، اما تاکنون نتوانسته‌اند با همکاری یکدیگر این اهداف را تامین کنند. ضمن آنکه نشست دوحه ۲ که قرار است به ابتکار سازمان ملل متحد و با حضور کشورهای مختلف برگزار شود، تاثیر شگرفی بر سیاست‌های سه کشور در افغانستان برجا می‌گذارد، به خصوص اگر جامعه جهانی به سمت شناسایی حکومت طالبان پیش برود.

هر چند ایران، چین و روسیه اهداف راهبردی مهمی در صحنه افغانستان دارند، اما تاکنون نتوانسته‌اند با همکاری یکدیگر این اهداف را تامین کنند. ضمن آنکه نشست دوحه ۲ که قرار است به ابتکار سازمان ملل متحد و با حضور کشورهای مختلف برگزار شود، تاثیر شگرفی بر سیاست‌های سه کشور در افغانستان برجا می‌گذارد، به خصوص اگر جامعه جهانی به سمت شناسایی حکومت طالبان پیش برود.

تلاش‌ها و ابتکارهای بین‌المللی و منطقه‌ای برای تعامل بهتر و بیشتر با طالبان در حال ورود به مرحله‌ای جدید است.  از یک‌سو، امریکا تلاش می‌کند در قالب سازمان ملل متحد نقش خود در افغانستان را احیا کند و از سوی دیگر، ایران، چین و روسیه تلاش می‌کنند موضوع افغانستان را در قالب ابتکارها و تماس‌های منطقه‌ای حل و فصل کنند. این سه کشور برای پیشبرد رویکرد منطقه‌ای در قبال طالبان، پنج هدف و انگیزه مهم دارند:

۱-مقابله با سیاست‌های امریکا، به خصوص آنکه هر سه کشور نگران‌اند امریکا از افغانستان برای ناامن‌سازی آسیای غربی و میانی استفاده کند.

۲- ممانعت از غلتیدن طالبان به دامن امریکا و متحد شدن این دو با یکدیگر، به ویژه که هر سه کشور چشم‌اندازی برای تغییر حکومت کنونی در افغانستان، حداقل در کوتاه‌مدت ندارند.

۳- تاثیرگذاری روی سیاست‌های طالبان، به خصوص با این هدف که طالبان با گروه‌های تروریستی قوم‌گرا مثل جنبش اسلامی ترکستان شرقی و به خصوص داعش خراسان، مبارزه‌ای جدی‌تر و گسترده‌تر انجام دهد.

۴- دور نگه‌ داشتن افغانستان از یک جنگ داخلی دیگر، به ویژه باتوجه به این واقعیت که هر جنگ داخلی جدید هزینه‌های سنگینی را به خصوص به ایران و چین به عنوان همسایگان افغانستان تحمیل می‌کند.

۵- استفاده از جغرافیای افغانستان برای هدف‌های ژئواکونومیک، به خصوص برای توسعه ابتکار عمل کمربند جاده چین که برای پکن یک پروژه حیاتی برای فرار از فشارهای امریکا به حساب می‌آید.

با این حال، ایران، روسیه و چین برای همکاری با طالبان به عنوان دولت مستقر در افغانستان، با چالش‌های متعددی نیز مواجهند که مهم‌ترین‌شان عبارتند از:

۱- تامین مالی طالبان: ایران و روسیه به دلیل مشکلات داخلی‌شان فاقد منابع کافی برای تامین مالی طالبان هستند. چین نیز ثابت کرده تا خیالش بابت مباحث امنیتی راحت نشود، حاضر به سرمایه‌گذاری کلان در افغانستان نیست. اما در مقابل، امریکا در طول دو سال و نیم اخیر بیش از ۱۳ میلیارد دلار به شیوه‌ها و دلایل گوناگون به اقتصاد افغانستان تزریق کرده است.

۲- سیاست‌ورزی طالبان: طالبان، مانند هر حکومت دیگری، به دنبال منافع حداکثری خودش است.

به همین دلیل، به خوبی می‌داند که می‌تواند از رقابت‌ها و اختلافات ایران، چین و روسیه با امریکا بهره ببرد و منافع خودش را تامین کند. با نگاهی به حکومت اول طالبان که توسط امریکا ساقط شد، متوجه می‌شویم طالبان هیچ تمایلی برای تکرار این خاطره تلخ ندارد و با الگوگیری از کشورهایی مثل ویتنام، تلاش می‌کند دشمنی با امریکا را به دوستی با این کشور تبدیل نماید.

۳- نقش پاکستان: عدم حضور جدی پاکستان در نشست راهکارهای منطقه‌ای که اواسط بهمن ماه در کابل برگزار شد، این نگرانی را در تهران، پکن و مسکو به وجود آورده که آیا اسلام‌آباد با توجه به مشکلات داخلی‌اش، تنش‌های مستمر با طالبان و همراهی با سیاست‌های واشنگتن، در حال تغییر نقش در صحنه افغانستان است؟ بدون شک، تغییر سیاست افغانستانی پاکستان مانع کامیابی رویکرد منطقه‌ای می‌شود.

۴- حکومت‌داری طالبان: طالبان تلاش می‌کند به جامعه جهانی نشان بدهد یک حکومت عادی، مستقل و در نتیجه شایسته به رسمیت شناخته شدن است. به همین دلیل، طالبان در تلاش است روابطش را با کل دنیا و ازجمله امریکا عادی‌سازی کند. ضمن آنکه طالبان مانند هر حکومتی در دنیا، روابطش را به چند کشور پیرامونی محدود نمی‌کند.

۵- نقش گروه‌های تروریستی: بزرگ‌ترین نگرانی ایران، چین و روسیه، حضور و فعالیت گروه‌های تروریستی در افغانستان است. هر چند طالبان مدعی است این گروه‌ها را سرکوب و کنترل کرده، اما رخدادهایی مثل حادثه تروریستی کرمان که عوامل اصلی آن در یکی از استان‌های افغانستان آموزش دیده‌ بودند، نشان می‌دهد گروه‌های تروریستی هنوز آن‌قدر قوی هستند که بتوانند رابطه میان افغانستان با سه کشور را تخریب کنند.

۶- مشکلات ریشه‌ای سه کشور با طالبان: ایران، چین و روسیه علی‌رغم تلاش برای نزدیکی به طالبان، مشکلات عدیده‌ای با این گروه نیز دارند که تاکنون مانع به‌رسمیت شناختن حکومت طالبان شده است. برای نمونه، امنیت مرزی و حقابه ایران از رودخانه‌های مشترک با افغانستان، بدون شک روی روابط تهران با طالبان تاثیر می‌گذارد. ضمن آن مسکو هم نگران اثرگذاری سیاست‌های طالبان بر آسیای میانه است.

۷- افکار عمومی سه کشور: افکار عمومی مردم سه کشور چندان با طالبان همراه و موافق نیست. این موضوع به خصوص در ایران بسیار قوی‌تر است و در نتیجه، دست هر سه کشور برای همکاری بیشتر با طالبان را تا حدودی می‌بندد.

۸- چالش‌های بین‌المللی و داخلی سه کشور: این روزها ایران به‌ شدت درگیر پرونده خاورمیانه و رژیم صهیونیستی و همچنین مشکلات اقتصادی داخلی است؛ چین با رقابت فزاینده از طرف امریکا

به خصوص در موضوع تایوان مواجه است؛ روسیه هم با موضوع ادامه‌دار اوکراین و تنش‌های شدید با کشورهای اروپایی مواجه است. در نتیجه هر سه کشور نمی‌توانند به موضوع افغانستان به صورت جدی‌تری ورود کنند.

۹- سیاست‌های داخلی طالبان: برخی سیاست‌های داخلی طالبان مانند مقاومت در تشکیل حکومت ‌فراگیر و محروم کردن زنان و دختران از حقوق اجتماعی‌شان، به مانعی قابل توجه بر سر راه کشورها برای همکاری بیشتر و آشکارتر با این گروه تبدیل شده است. در نتیجه، تهران، پکن و مسکو هم حداقل برای حفظ اعتبار بین‌المللی‌شان مجبورند هر از گاهی به طالبان تذکر بدهند که این موضوع چندان به مذاق این گروه خوش نمی‌آید.

۱۰- رقابت‌های سه کشور با یکدیگر: هر چند ایران، چین و روسیه تلاش می‌کنند در صحنه افغانستان با یک سیاست مشترک پیش بروند، اما رقابت‌ها و چالش‌هایی هم با یکدیگر دارند. برای مثال، چین رقیب بسیار جدی ایران در بحث توسعه معادن افغانستان به حساب می‌آید. مسکو علی‌رغم همراهی با تهران و پکن برای تعامل بیشتر با طالبان، در حال توسعه روابطش با گروه‌های مخالف طالبان نیز می‌باشد.

در مجموع می‌توان گفت هر چند ایران، چین و روسیه اهداف راهبردی مهمی در صحنه افغانستان دارند، اما تاکنون نتوانسته‌اند با همکاری یکدیگر این اهداف را تامین کنند. ضمن آنکه نشست دوحه ۲ که قرار است به ابتکار سازمان ملل متحد و با حضور کشورهای مختلف برگزار شود، تاثیر شگرفی بر سیاست‌های سه کشور در افغانستان برجا می‌گذارد، به خصوص اگر جامعه جهانی به سمت شناسایی حکومت طالبان پیش برود.