«شهر بدون گدا» تا «کوچه بدون گدا!»

ظاهراً یک عده در این مملکت هنوز با حدود و ثغور وظایف شان آشنا نیستند که بند کرده اند به گدایی و به زعم خودشان قصد جمع آوری بساط گدایان را دارند! شوخی شوخی با گدایی هم شوخی؟!

ظاهراً یک عده در این مملکت هنوز با حدود و ثغور وظایف شان آشنا نیستند که بند کرده اند به گدایی و به زعم خودشان قصد جمع آوری بساط گدایان را دارند! شوخی شوخی با گدایی هم شوخی؟! چقدر خوب است هر کس پایش را به اندازه موکتش دراز کند و لقمه به اندازه قالب دهانش بردارد! دوستانی که با ارائه طرح های ضربتی جمع آوری متکدیان زمینه تنشیط خاطر عده ای را فراهم کرده اند یقیناً در جریان نیستند که گدایی یا تکدی گری یکی از کهن ترین و ریشه دار ترین مشاغل بشری است که ریشه در ته ته اعصار تاریخ دارد و به نوعی فصل مشترک فرهنگ در همه اقوام بشری محسوب می شود. هر چند اطلاعات دقیقی در خصوص بنیانگذاران این صنعت و گدایان آوانگارد یا پیشرو در این صنعت تاریخی در دست نیست ولی وجود بزرگانی نظیر «عباس دُبس» از گدایان معروف و سمج بخارا یا «برادران گلدشتین» که در رم به حرفه گدایی اشتغال داشتند؛ نشان از ریشه دار بودن این حرفه در همه ادوار تاریخ و اقوام مختلف بشری دارد. جالب اینکه با وجود گسترش تکنولوژی و ناپدید شدن بسیاری از حِرف و مشاغل نظیر نمد مالی، چینی بند زنی، نعل بندی، حلاجی، دلاکی، باروت کوبی، چلنگری، طباخی، صباغی، علافی، مکاری، کیپانی، زردچوبه کوبی ، مقنی‌گری، کناسی، طبق‌کشی، توت‌فروشی، چغاله فروشی، بادبادک و فرفره‌سازی، پالوده‌ریزی، ماست بندی، دوغ‌فروشی، گردوی تازه فروشی، آب حوضی و … شغل تکدی گری نه تنها از بین نرفته است بلکه هر روز زوایای این صنعت، پیچیده تر و مدرن تر نیز می شود تا جایی شاهد ظهور گدایان خارجی، گدایان پروازی، گدایان پاره وقت، گدایان هرمی، گدایان اجاره ای و حتی گدایان اینترنتی نیز هستیم. مافیای گدایی نیز در طول این سال ها بیکار ننشسته است و حتی عده ای ضرب سکه های 500 تومانی از سوی بانک مرکزی و تلاش برای ضرب سکه های درشت تر را نیز ماحصل تلاش های گسترده و زیر پوستی همین مافیای مخوف می دانند! با این وجود عده ای نا آگاه از رویکرد « گدایی را نباشد هیچ منشور» در صدد مبارزه با این شغل بر آمده اند غافل از اینکه مقابله با این صنعت به راحتی مبارزه یا سایر معضلات اجتماعی نظیر پدیده اعتیاد، معتادان متجاهر، فروش مواد مخدر در پارک ها ، اختلاس، زمین خواری ، رانت خواری و … نیست که یک شبه نسخه شان پیچیده شود و خلاص…

چرا که با وجود اجرای طرح های سوفسطایی و فلک فرسا نظیر دنبال کردن ، ترساندن، جریمه کردن، جمع آوری متکدیان، شناسنامه دار کردن، ستاره دار کردن، پروانه دار کردن ، احداث گرمخانه از سوی بهزیستی، نیروی انتظامی، شهرداری و … کماکان خیل عظیم گدایان در جای جای شهر ها و روستاهای مملکت به شغل آبرومند و نان و آب دار گدایی مشغولند تا جایی که گردانندگان این طرح ها توقع شان را از «شهر بدون گدا» به «کوچه بدون گدا» تنزل داده اند!

هر چند دلایل فراوانی در خصوص شکست طرح های یاد شده متصور است ولی بی شک یکی از دلایل عمده عدم موفقیت این طرح ها و برنامه ها، نقش پر رنگ شعرا و قدما در حمایت تمام قد از صاحبان این حرفه ریشه دار است که با قربان صدقه رفتن و دلجویی از آنان مقدمات ماندگار شدن این شغل را فراهم نمودند. همین حافظ خودمان در هر صفحه از کتابش لااقل یکی دو بار در باب عظمت گدایی داد سخن سر داده است: « ترک گدایی مکن که گنج بیابی» ، «من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست … کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم»، «بسی پادشاهی کنم در گدایی» و قس علی هذا …

و یا شیخ اجل سعدی که خدا بیامرز پادشاهی و گدایی را برابر می دانست: «پادشاهی و گدایی برِ ما یکسان است» و سایر دوستان که همگی متفق القول در مدحت گدایی کوشیده اند.

آن وقت شما انتظار دارید بساط چنین شغل ریشه داری با این صبغه طولانی و هواخواه سینه چاک، یک شبه برچیده شود؟! زهی خیال باطل… در ضمن اگر فکر می کنید که امروز هم کما فی السابق قرار است ما به شیوه مالوف و رسم معهود با ارائه راهکار های هرمنوتیک و گره گشای خودمان، گامی در جهت تضعیف این صنعت برداریم کور خوانده اید! ما که باشیم که روی فرمایش جناب حافظ و سعدی و سنایی و سایر بزرگان ادبیات این مملکت ان قلت بیاوریم؟! از ما بعید است!