دکتر سلیمانی در گفت و گویی مطرح کرد:

مسئولان در استفاده از امکانات حکومت خویشتندار باشند

*«آموزه‌های رمضان برای مسئولان»؛  ندانم‌کاری‌های خود را با نام خدا و دین توجیه نکنید    * شب قدر مسئولان باید فراتر از عوام باشد هم در اندیشیدن به مسئولیت ها و هم مراعات داشتن حق الناس

*«آموزه‌های رمضان برای مسئولان»؛  ندانم‌کاری‌های خود را با نام خدا و دین توجیه نکنید

   * شب قدر مسئولان باید فراتر از عوام باشد هم در اندیشیدن به مسئولیت ها و هم مراعات داشتن حق الناس

* مسئولین به وعده های خود عمل کنند

استاد علوم و قرآن و حدیث و عضو هیات علمی دانشگاه تهران، می گوید: هیچ چیز بیش از «دروغ»، توسعه و پیشرفت یک جامعه را به عقب نمی اندازد. دروغ و وعده ی دروغ به مردم، نامحرم دانستن آنان و عدم شفافیت باعث فروپاشی جامعه می شود.

وی معتقد است که اگر امروزه شاهدیم که مسئول و صاحب قدرت بی لیاقتی و ندانم کاری های خود را با نام خدا و دین توجیه می کند و تبعیض و فساد را رنگ دینی می زند، زیرا در تمرین دوری از دروغ و نسبت ناروا دادن به خدا و پیامبر(ص) قبلا در روزه داری خویش مردود شده است. این افراد در مقابل هم خدا و هم خلق خدا به شکل مضاعف مسئولند و باید علاوه بر حق الله، حق الناس را هم ادا کنند.

متن گفت وگو با دکتر سلیمانیبه شرح زیراست:

ماه رمضان برای حاکمان، کارگزاران و سیاستمداران و قدرتمندان چه آموزه های معرفتی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی دارد؟

مبطلات روزه خوردن، آشامیدن، حلائل را وانهادن، دروغ به خدا و پیامبر(ص) بستن و امثال آن است؛ اما نسبت بین روزه و ترک حلائل چیست؟ روزه علاوه بر جهات منسکی و مراسمی خود، یک جهت سمبلیک و نمادین و در عین حال عملی و پراتیک نیز دارد و آن نوعی بازگشت به نیروها و استعدادهای درونی انسان و تربیت آن برای ادامه ی زندگی سالم تا سال دیگر است. یک تمرین خودسازی از طریق خودداری از استفاده ی برخی امور طبیعی، عادی و مباح.

آب خوردن امری طبیعی است، ولی در ماه رمضان انسان تمرین می کند که حتی گاه امر حلال و طبیعی نیز به دلیل نیازی که شخصیت انسان به خویشتنداری و تقویت اراده، دارد در عدم استفاده حتی در امور مباح و حلال، آن را تقویت و بیازماید. این جنبه ی عام برای همه مومنان به روزه است. اما این آموزه های منسکی برای مسئولان بیشتر از عامه معنا دار است، استفاده از امکاناتی که حکومت در اختیار آنان می گذارد از قبیل قدرت و ثروت، نیازمند به خویشتنداری است که این امر ریشه در رمضان آن مسئول دارد که چقدر توانسته، در مقابل آن قدرت و ثروت خویشتندار باشد.

قدرت و ثروت در دست حاکمان و مسئولان هم می تواند مایه ی پیشرفت و توسعه ی کشور و هم منشا فساد و تخریب باشد. فلذا کسانی می توانند از این قدرت و ثروت در جهت رشد جامعه بهره ببرند که رمضان های موفقی را پشت سر گذاشته باشند. البته نمی خواهم تقلیل گرا باشم، در کنار این امر حتما عوامل دیگری همچون علم و تجربه و کارایی بسیار موثر است، در حقیقت مجموعه عواملی دست به دست هم می دهند تا کشور به توسعه دست یابد یا گرفتار تبعیض و فساد شود، در بُعد شایستگی های شخصیتی، عمل و منسک رمضان می تواند تاثیر بسزایی در ساختن شخصیت مردم به طور عام و مسئولان به طور خاص داشته باشد.

اگر کسی اختلاس می کند یا دست درازی به بیت المال دارد، بیانگر آن است که در این بُعد شخصیتی ساخته نشده و رمضان موفقی نداشته است. در آموزه های نهج البلاغه رفتارهایی که حضرت علی علیه السلام مثلا به مالک اشتر توصیه می کند، مانند توجه به حقوق شهروندان، مساوات و مواسات، آزادی نقد خلیفه و حاکم و… اجرای آن نیازمند گشایش و شرح صدر دارد و این جز با تمرین حاصل نمی شود.

ریشه شایسته سالاری را از این بُعد شخصیتی می توان در تمرین صوم و روزه دانست. البته آن منع ها هم در زمینه مادی مثلا خوردن و آشامیدن و امثال آن مطرح است و هم مسائل غیر مادی و مسائل اخلاقی، مثل دروغ بستن به خدا و رسول(ص) شاید تمرین این بُعد دوم در رمضان برای حاکمان از اهمیت بیشتری برخوردار باشد.

اگر امروزه شاهدیم که مسئول و صاحب قدرت بی لیاقتی و ندانم کاری های خود را با نام خدا و دین توجیه می کند و تبعیض و فساد را رنگ دینی می زند، زیرا در تمرین دوری از دروغ و نسبت ناروا دادن به خدا و پیامبر(ص) قبلا در روزه داری خویش مردود شده است.

این افراد در مقابل هم خدا و هم خلق خدا به شکل مضاعف مسئولند و باید تاوان و کفاره ی جمع بپردازند. علاوه بر حق الله باید حق الناس را هم ادا کنند. مومن به رمضان به این امر توجه دارد و بر عکس، کسانی که درک درستی از فلسفه ی دروغ به نام دین ندارند، رفتاری مومنانه در تمرین رمضان نداشته اند. کفاره ی جمع آن ها علاوه بر برگشت به مسیر پاک، جبران کاستی ها و خسارت ها و دادن حق الناس است. البته در این زمینه سخن فراوان است که مجال طرح آن نیست.

براساس آموزه های قرآن کریم و ماه مبارک رمضان، در زمینه «عمل به وعده ها و مسئولیت پذیری و شفافیت»، «پرهیز از هواهای نفسانی و منافع شخصی و جنگ و جدال گروهی» و همچنین « اهتمام به امور مردم بدون تبعیض و تحقیر» چه سفارشات و توصیه هایی به حاکمان، مسئولین و سیاستمداران شده است؟

همانطور که اشاره کردید، قرآن برای سخن گفتن و وعده دادن و عمل به سخن کردن، پیمان بستن و وفای به عهد و امثال آن بسیار حرمت قائل است، در سوره ی صف می فرماید: «ای گروه مومنان، چرا چیزی را که می گویید عمل نمی کنید؟» سپس در نکوهش این رفتار ادامه می دهد: «کار بسیار زشت و ناپسندیده ایست که به آنچه می گویید عمل نکنید.» یا در سوره مائده می فرماید: «ای اهل ایمان به عهد ها و عقود خویش وفا کنید، قولی می دهید عمل کنید.»

متاسفانه در جامعه ی ما و به دلیل عدم انسجام سیستماتیک حاکمیت در قول و فعل، هزاران وعده داده می شود که یا اصلاً اجرا نمی شود و یا سال ها پس از کلنگ اول اجرایی و عملیاتی می شود و یا اساسا فراموش می شود که چه قول هایی به ملت داده شده است. بزرگترین پیمان وفای به عهد بین حاکمیت و مردم قانون اساسی است، ببینید اصول متنوع قانون اساسی کدام یک اجرا و کدام یک به طاق نسیان سپرده شده است.

اگر ماه رمضان، ماه نزول قرآن است، و لیله ی قدر در آن روح و ملائک فرود آمده تا تقدیر آینده کنند، این تقدیر دو جانب دارد، استعداد بنده و نزول برکات الهی، اگر ما در کشور استعدادهای متنوع و منابع گوناگون و ثروت های کلان ملی داریم و بر حسب عهد و پیمان قانونی متعهد شده اند تا در جهت منافع ملی آن را تقدیر و برنامه ریزی کنند ولی نتیجه ی آن اکنون فقر و فاقه ی ملت و تخریب تولید و غارت منابع ملی ملی توسط برخی مسئولان نالایق و یا عدم اعمال قانون و عدم وفای به عهد است، بیانگر آن است که قرآن میزان نیست. جای آن اهوای نفسانی به جای آیات قرآنی نشسته است، فصول زیادی از قانون اساسی همچون حقوق مردم و مسئولیت های دولت نسبت به این حقوق، نادیده گرفته می شود، این یک عهد ملی است و بر اساس اوفوا بالعقود باید حاکمیت نسبت به اجرای آن اقدام کند وگرنه ولایت حاکمیت خود به خود مسلوب می شود.

بخشی از منازعات سیاسی و ریشه های اعتراض های اخیر را باید در همین عدم وفای به عهد و قانون اساسی و حقوق شهروندی دانست. بسیاری از تبعیض ها در ساحات اقتصادی و اجتماعی ریشه در عدم اجرای قانون از یک سو وعدم عمل به وعده هاست. در برخی ممالک که بر اساس شایستگی و علم و تخصص و تعهد انسانی عمل می کنند، که به نظر من همه اش موافق آموزه های قرآنی است ولو در بلاد غیر اسلامی، تبعیض و فقر جایی ندارد، بلکه عدالت رفاه و رشد و تعالی ارزش های انسانی حاکم می شود، چرا که هم قانون اجرا می شود، هم سیستم حاکمیتی عدالت محور و پایبند به تعهدات ملی است و هم شهروندان نسبت به سرنوشت جمعی خود متعهدند، در این گونه جوامع اول وعده ای نمی دهند که عمل نشود، بلکه اگر هم وعده دادند، مردم عملا ایفای به عهد را می بینند از این رو دلبستگی و وحدت جمعی بین دولت و ملت اتفاق می افتد، اعتماد فزونی می گیرد، کار و تعهد اجتماعی تقویت می شود، مسئولیت پذیری معنا پیدا می کند و…

دیگر آنکه شفافیت در تمامی ساحت های حاکمیتی و اینکا شهروندان دولت را از پشت دیوارهای شیشه ای ببینند، بر روند سلامت جامعه و حکمرانی تاثیر مستقیم و مثبت دارد. و در تمامی این امور هم قرآن و هم روایات بسیار تاکید فراوان دارد.

قرآن درخصوص «عدالت محوری» و «محور قرار دادن کرامت انسانی» چه آموزه هایی برای حاکمان و مسئولین دارد؟

در سوره ی اسرا بر کرامت انسانی تکیه شده و عدالت نیز در جای جای قرآن هم به عنوان وصف و صفت فعلی خدا بر آن تاکید شده است، و در ساحت اجتماعی نیز در سوره ی حدید بزرگترین فلسفه ی اجتماعی ارسال رسل و تنزیل کتب را اقامه ی عدل و قسط در جامعه می داند، ما رسولان را با دلایل روشن و قوانین عادلانه فرستادیم تا مردم به قسط عمل کنند، یعنی روابط اجتماعی بر اساس قسط، شایستگی ها، رفع تبعیض ها، و امثال آن باشد. یعنی اگر در حاکمیت اسلامی بخواهیم از منظر قرآنی، بارزترین وصف جامعه ای اسلامی را بیان کنیم، جریان داشتن عدالت در آن جامعه از صدر تا ذیل است وگرنه نمی توان به جامعه ای که درآن ظلم و تبعیض و رفتارهای ناعادلانه و برخوردهای زورمدارانه و سرکوبگرانه است، نام جامعه و یا حاکمیت اسلامی نهاد. عدالت امری وهمی نیست نیاز به تجلی عملی در جامعه دارد، عواملی همچون تامین اجتماعی، شغل و امنیت شغلی، عدم تعدی و تجاوز و تحقیر و امنیت ملی و عمومی و نبود انواع خشونت، آزادی بیان و عقیده، شاخص های اصلی حاکمیت عادلانه است، البته این امر بیانگر جایگاه والای انسان در نگاه قرآنی و یا همان کرامت انسانی نیز دارد.

از منظر قرآن کریم، پیشگیری مسئولین از فساد و تباهی و ویژه خواری و پرهیز از فریبکاری و دروغ و غلو و تملق چه ضرورتی دارد؟

پاسخ این سوال را در پاسخ سوال اول و بعد آن کم و بیش عرض کردم. ولی یک نکته را باید بر آن تاکید بیشتری داشت و آن دروغ است. دروغ و وعده ی دروغ به مردم، نامحرم دانستن آنان، و عدم شفافیتی که در سوال پیشین شما بود، باعث فروپاشی جامعه می شود، به ویژه آنکه خود موجب فرهنگسازی دروغ، دورویی و نفاق است. حاکمیت امر شخصی بر نفع عمومی، توسعه ی بی اعتمادی، و هرج و مرج سیاسی و ساختاری در نظام حکومتی می شود، از این رو باید این فعل را ام المفاسد نامید. هیچ چیز بیش از «دروغ»، توسعه و پیشرفت یک جامعه را به عقب نمی اندازد.

با توجه به اینکه در آستانه شب های قدر هستیم، معتقدید در شرایط فعلی آیا بازنگری مسئولین و مردم نسبت به آموزه های قرآن و سیره اخلاقی و مردمی پیامبر اکرم (ص) و سیره عدالت خواهانه ی علی ابن ابی طالب (ع) لازم و ضروری است؟ به چه دلیل؟

البته شب قدر هم می تواند هم امری واقعی و تکوینی باشد که بنده و امثال بنده از درک حقیقت آن عاجزیم و هم جنبه ای سمبلیک داشته باشد، من از این منظر چند وجه برای آن از نظر فردی و اجتماعی قائلم:

اول آنکه تذکر دهنده و یادآوری کننده است. اینکه بیاد بیاوریم که برنامه ی زندگی ما چه بوده؟ چیست؟ یعنی در آن نوعی محاسبه هم هست.

دوم آینده نگری، یعنی بیاندیشیم که با توجه به گذشته، چه نقاطی را تقویت کنیم، چه اموری را خط قرمز بکشیم و چه امور جدیدی را بر برنامه خود بیافزاییم.

سوم پیوند زمین و آسمان است، شب قدر ما را از حس و تجربه ی صرفا ملکی و مادی، می گسلد و در صدد پیوند زدن آن به اندیشه و نگاه استعلایی و معنوی و این دو جهان است. یعنی علاوه بر اراده و همت آدمیان در تعیین سرنوشت خویش، نقش ایده های استعلایی و فراتر از ایده های شخصی، ایمان و باور و اراده و در یک کلمه نصرت الاهی و توکل به او می تواند، حرکت ها و گام های کوچک مادی را دارای نفوذ و اثر بزرگ معنوی کند. همچنانکه یک کمک کوچک به بنده ی نیازمند، تاثیر به غایت بزرگ در روح و دل و ذهن آن فرد باقی می گذارد و این همان وعده ی قرآنی در پاداش دادن مضاعف است.

معادل بودن شب قدر با هزار ماه در این پیوند معنا پیدا می کند. اینکه اگر در عمل خلوص و جهت آسمانی، با عمل و رفتار انسان در زمین گره بخورد بارور شده و نتایجی فراتر از انتظار در بر دارد. دیگر آنکه، ماهیت عمل، اینکه مثلا من یک فعل کوچک انجام دهم، یا ارزش کار من در مقایسه با کار دیگرم بالاتر یا پایین تر باشد، در این شب، مساوی نیست علیرغم اینکه هر دو مثلا هزار برابر است. مثلا یک دعا، هزار دعاست، یک کمک مالی هزاز کمک و…‌ ارزش ها به میزان تاثیرگذاری آن در سرنوشت فرد یا جامعه تعیین می شود.

آنچه که در پیوند استعلایی گفته شد در نوع و ماهیت عمل هم صادق است، عمل کوچک توسعه ای مناسب با ماهیت آن آن عمل و شعاعی در خور آن دارد، و عمل بزرگتر نیز شعاعی وسیع تر دارد. پس از این مقدمه می خواهم بگویم، شب قدر بیانگر این نیز می تواند باشد که اعمال فرد در اینجا مسئول و یا حاکم بر امور مردم، اگر مرتبط با حق الناس باشد، و تقدیر حق الناس در این لیله بسته به ماهیت آن توسعه و شعاع بیشتری دارد، و از این رو خطیرتر و موثرتر و سرنوشت سازتر است. و اگر این فعل اجتماعی ولو کوچک باشد ولی شعاعی بزرگ و در خور اهمیت در عمل پیدا می کند. اگر این امر درست باشد، شب قدر مسئولان باید فراتر از عوام باشد هم در اندیشیدن به مسئولیت ها و هم مراعات داشتن حق الناس ها و امثال آن./ شفقنا