بررسی روش سوفسطایی عبدالکریم سروش در مبارزه با قرآن و پاسخ به برخی از شبهات او

مقاله‌ای که مقابل  چشمان شماست. تحت عنوان « بررسی روش سوفسطایی عبدالکریم سروش در مبارزه با قرآن و پاسخگویی به برخی از شبهات او»  به رشته تحریر درآمده است . این مقاله به قلم دکتر جعفر آقایانی چاوشی  استادیار دانشگاه صنعتی شریف نگارش یافته است.

دکتر جعفر آقایانی چاوشی دانشیار دانشگاه صنعتی شریف

قسمت  آخر

اشاره روزنامه گویه

مقاله‌ای که مقابل  چشمان شماست. تحت عنوان « بررسی روش سوفسطایی عبدالکریم سروش در مبارزه با قرآن و پاسخگویی به برخی از شبهات او»  به رشته تحریر درآمده است . این مقاله به قلم دکتر جعفر آقایانی چاوشی  استادیار دانشگاه صنعتی شریف نگارش یافته است. بنا به گفته او چند تن از اساتید دانشگاه و فضلای حوزه ، این مقاله را مورد مطالعه قرار داده‌اند. یکی از اساتید حوزه علمیه آقای حجت الاسلام و المسلمین سید علی میرسالاری مدرس علوم دینی است که بر این مقاله مقدمه‌ای نگاشته است. دکتر جعفر آقایانی چاوشی می‌نویسد کوشید تا در این مقاله جانب حق را گرفته و از هرگونه جملاتی که به توهین بیانجامد پرهیز کرده و مطالبی که در کتاب‌ها و نوشته‌ها و سخنرانی های دکتر عبدالکریم سروش آمده است را بررسی کرده و شبهات مربوط به قرآن را پاسخ گوید.  دکتر جعفر آقایانی چاوشی این مقاله را برای روزنامه گویه ارسال کرد.  گویه پس از بررسی تصمیم به انتشارآن گرفت. این پژوهش در چند قسمت به چاپ خواهد رسید. کسانی که این مقاله و مطالب مندرج در آن را مطالعه می‌کنند نقد یا نظری دارند می‌توانند دیدگاه خویش را به روزنامه منعکس کنند تا در معرض افکار عمومی و اندیشه‌های موجود در جامعه قرار گیرد. روزنامه گویه به منظور اطلاع رسانی و کشف حقایق ، هر نوع مطالب علمی که منجر به دستیابی حقایق و واقعیت‌های دینی ، اجتماعی و فرهنگی شود را در چهارچوب قانون و مقررات تعیین شده در حوزه اطلاع رسانی برای افکار عمومی و دانش پژوهان منتشر خواهد کرد. در خصوص این مقاله باید گفت قسمت اول ، مقدمه حجت الاسلام و المسلمین سید علی میرسالاری است. وی در این  مقدمه کوشید مطالبی در حوزه قرآن و اهمیت آن از صدر اسلام تاکنون و نحوه ی رفتار مخالفان وموضع‌گیری‌های آنان نسبت به قرآن را فهرست وار در ادوار تاریخ برای خوانندگان بیان کند.

بیش از سه دهه از طرح شبهات آقای عبدالکریم سروش علیه  قرآن کریم می گذرد. نامبرده، طرح این شبهات  را در ایران آغاز کرد و پس  از برکناری از سمت هایش در ایران، آن  را در  آمریکا و کشور های  مختلف اروپایی دنبال کرد.  البته اساتید حوزه و دانشگاه  با انتشار کتاب ها  و مقالات ارزشمندی، به نقد  شبهات شخص اخیر، پرداخته اند ،  آقای دکتر جعفر آقایانی چاوشی ، دانشیار دانشگاه صنعتی شریف، یکی از همین  منتقدین   است که مقاله ای تحلیلی در رد شبهات آقای سروش نگاشته اند که  برای نخستین بار  در روزنامه گویه انتشار می یابد.  متن مقاله به شرح زیراست که درچندین قسمت منتشرخواهد شد.  

4.4  تأویل های خود سرانه  سروش از قرآن

به رغم ناسازگاری تفسیر هرمنوتیکی، برای قرآن، آقای سروش به این کار می پردازد، تا به خیال خود، متن قرآن را مبهم و نیازمند این گونه تفسیر جلوه دهد. او برای چنین تفسیری برای قرآن، نه تنها به استدلال  پوزیتویست ها متوصل می شود، بلکه از آنان هم فرا تر می رود تا باز هم قرآن را صامت جلوه دهد. لازم به توضیح است که  پوزیتویست ها در باره  رابطه لفظ با معنی کتب دینی از دو رویکرد زیر بهره می برند:

1)رویکرد آبستنی  و 2) رویکرد گرسنگی. در رویکرد آبستنی معنی که با تفسیر سنتی نیز همخوانی دارد، الفاظ دارای معانی متعددی هستند که مفسر می تواند با بهره گیری از شواهد و قرائن آن ها را از دل متن بیزون آرد. اما در رویکرد گرسنگی معنی، الفاظ در انتظارند که مفسر  در پر تو نظریات علمی عصر خود آن ها را تفسیر کند. بر اساس همین نظریه پوزیتویست ها متون دینی را صامت می نامند. با چنین رویکردی انسان نقش هدایتگری را بازی خواهد کرد و نه خدا. این گونه تفسیر باز هم باز گشت به اومانیسم ماده گرا یی است. آقای سروش از  این اندیشه به وضوح  در عبارت زیر پرده برداشته است:

« عبارات [ قرآن ] نه آبستن، که گرسنه معانی اند. حکیم، آن ها را چون دهان های باز می بیند نه چون شکم های پر  ».  با آن مفاهیم بلندی که بخش ناچیزی از آن را در باره الفاظ قرآن بر شمردیم، آیا عبارات قرآن همچون شکم های خالی هستند؟!

پافشاری نویسنده  بر این نظر که متن قرآن خاموش است و کلمات و آیات آن، شکم های خالی و گرسنه معانی اند که مفسّر صرفاً بر أساس دانسته های خود در دهان آن ها می ریزد، حتّی با روش هرمنوتیکی گادامر هم نمی خواند، و با توجّه به استفاده از متن برای گفتگو و پرسش و پاسخ پذیرفتنی نیست. در منطق کلاسیک أرسطویی نیز جدل هنگامی قابل ادامه است که طرفین دعوا با بهره گیری از مشهورات و مسلّمات، به گفتگو بنشینند. مراد از مشهورات هم قضایایی است که همه و یا أغلب مردم در آن ها متّفقند. مسلّمات هم به قضایایی گفته می شود که در جایی به اثبات رسیده-اند و طرفین گفتگو، آن ها را قبول دارند. افزون بر این که بر خلاف پندار نویسنده، چنین نیست که آدمی در فرآیند فهم دین، سخن بر زبان دین بگذارد و او را به زبان آورد، بلکه دین پیشاپیش و هم در فرآیند تعامل با انسان، گویای به حقّ است. به همین دلیل است که در توصیف زبانِ ريان قرآن، واژه « ینطق » آمده است و نه « یستنطق ». أمیر مؤمنان حضرت علی ( ع) در خطبة 169 نهج البلاغه درباره گویایی زبان قرآن، چنین فرموده است: « إنَّ اللَّهَ بَعَثَ رَسُولاً هَادِیاً بِکِتَابٍ نَاطِقٍ وَ أَمْرٍ قَائِمٍ » ، هادی بودن پیامبر در گرو این نیست که مردم از او طلب هدایت کنند، بلکه مردم چه بخواهند و چه نخواهند، پیامبر هادی است. همچنین قرآن گویا است، خواه مردم قبول کنند و خواه نکنند. بنابر این تاویل بی حساب هر کسی که آیات قرآن را، بر طبق مذهب و مذاق خود، یا به منظور مقابله با مذهب دیگری کند، کاری است برخلاف موازین عقل، شرع و وجدان بشری که در نهایت به بستن راه تعلیم و تعلم قرآن می انجامد.

سروش در جای دیگر، قرآن را مبهم جلوه داده و چنین نوشته است: « متن [ قرآن ] حقیقتاً أمر مبهمی است و چندین معنا بر می دارد… این تنوّع و تحدّدِ عجیب معانی، خبر از ساختاری می دهد که فی حدّ ذاته، نامتعیّن است و به تعیّنات معنایی مختلف راه می دهد. ما در عالم متن و سمبولیسم [ یعنی همان عالم هرمنوتیک ] ذاتاً و واقعاً با چنین عدم تعیّنی رو به رو هستیم…  ».

این سخنان را شاید بتوان در قالب این استدلال در شکل قیاس استثنایی اتّصالی ( استثناء نقیض تالی ) خلاصه کرد:

اگر قرآن تعیّن و ذات ثابتی نداشته باشد، در این صورت از آن برداشت های مختلفی بروز می کند. ( مقدّم )

لکن از قرآن برداشت های مختلفی بروز می کند. ( تالی )

پس بنابراین ذات قرآن ثابت نبوده و قرآن محتوای متعیّنی ندارد. ( نتیجه )

اگر استدلال نویسنده واقعاً در این قالب باشد، باید گفت که نامبرده در وضع تالی، مغالطه کرده است. در منطق، قاعده رفع تالی را داریم که قاعده ای درست است. و اگر کسی وضع تالی را مرتکب شود، در واقع مغالطه کرده است. مثال ساده اش این گونه است که کسی بگوید: اگر باران ببارد(مقدم)، زمین خیس می-شود(تالی). در این مثال خیس شدن زمین لازمه بارش باران است و بین مقدم و تالی شرط لزوم برقرار است. از این استنتاج به عنوان قاعده «وضع مقدم» یاد می شود. اما نمی توان با داشتن «تالی»، «مقدم» را نتیجه گرفت، زیرا تالی می تواند لازمه امور متعددی باشد. در همین مثال، خیس شدن زمین، نه تنها لازمه بارش باران، بلکه لازمه جاری شدن آب نیز هست. از این رو با علم به خیسی زمین نمی توان از بارش باران اطمینان حاصل کرد. بنابر این هرگاه شخصی   بگوید: « زمین خیس شده است »، و نتیجه بگیرد که باران باریده است کاملا به خطا رفته است. این گونه استدلال، چیزی جز یک مغالطه نیست!

با  توسل به همین قاعده می توان گفت که  برداشت-های مختلف از قرآن، دال بر  عدم تعیّن و برخورداری قرآن از «ذات متغیر»  و وجود ابهام در آن، نیست؛ بلکه أوّلاً: خود قرآن فرموده که این کتاب مشتمل بر آیات محکم و متشابه است. و ثانیاً: در بیان مقصود قرآن خصوصاً نسبت به آیات متشابه، باید به راسخون در علم [ چهارده معصوم (صلوات الله و سلامه علیهم أجمعین ) ] رفت. بنابراین عدم مراجعه و سؤال از چهارده نور پاک و رفتن به سراغ تفسیر به رأی جاهلان و دنیاپرستان را نمی توان دلیل بر مبهم بودن قرآن و جواز قرائت های گوناگون و عجیب و غریب از دین گرفت مهمترین خاصیت لزوم این است که می توان با پدیده اول (مقدم) لازمه (تالی) را نتیجه گرفت.

نویسنده در اثر دیگر خود تحت عنوان: فربه تر از ایدئولوژی، زبان دین یعنی زبان قرآن را « راز آلود و حیرت افکن   » دانسته  و در جای دیگر چنین نوشته است: « زبان دین، زبان اشارت است. زبان متعارف، برای توصیف تجربه های متعارف و قلمروهای مألوف ساخته شده است؛ أمّا مرز راز آلود میان طبیعت و ماورای طبیعت، زبانی برایش وضع نشده است. به همین علّت، به کار گرفتن زبان متعارف در این قلمرو نامتعارف، آن را مبهم و نامفهوم می کند و راز دانان و راز گویان را وا می دارد تا به تمثیل و اشارت پناه برند و از مخاطبان خود بخواهند که صورت عبارات و معنای ظاهری آن را ننگرند؛ بلکه نگاه خود را از ظواهر به بواطن معطوف دارند و به انگشت اشاره نظر ندوزند، بلکه به آن چه انگشت به آن اشاره دارد، نظر کنند و در همین جاست که پای تأویل در میان می آید  ».

همان گونه که از این عبارت، استنباط می شود، آقای سروش زبان قرآن را زبان رمز و اشارت می نامد، و آن را بهانه ای برای تأویل آیات قرآنی قرار می دهد. در گذشتة دور، باطنیان همچون فرقه اسماعیلیّه و صوفیان هم برای توجیه مرام و مشرب خود به چنین استدلالی متوسّل می شدند. به عنوان مثال ناصر خسرو مروّج فرقه اسماعیلیّه در کتابِ « وجه دین » خود، چنین نوشته است: « شریعت ناطق، همه رمز و مثل است. پس هر که مر مثال را معانی، و اشارت را رموز نداند، بی فرمان شود و رسیدن به معنا جز از راه تأویل، أساس نیست  ».

در پاسخ به این شبهه آقای سروش، باید گفت که درست است که قرآن علاوه بر ظاهر، دارای باطن است و ما هم پیش تر به این حقیقت اشاره کردیم، أمّا وجود معانی باطنی، بر خلاف نظر سروش، ظاهر آیات را نفی نمی کند؛ چراکه هر دو در راستای هم هستند. افزون بر این که طبق نصّ صریح قرآن، تنها راسخون در علم الهی، حقّ تأویل را دارند و این مجوّز شامل هر کسی نمی شود. وانگهی غایت قصوای قرآن، هدایت بشر و راهبریش از تاریکی مطلق به نور است. از این رو این هدایت ویژه قشر خاصّی نیست، بلکه قشرهای مختلف مردم و در زمان های گوناگون را در بر می گیرد، چنان-که قرآن در ابتدای سوره ابراهیم (ع) می فرماید:

« كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ »

( كتابى است كه آن را به سوى تو فرود آورديم تا مردم را به إذن پروردگارشان از تاريكي ها به سوى روشنايى بيرون آورى، به سوى راه آن شكست ناپذير ستوده )

خداوند در لایه های مختلف قرآن، چنان سخن گفته که آدمیان در سطوح معرفتی خود از آن بهره برند و به سوی حقّ روان گردند. بنابراین نه کلمات ظاهری قرآن و نه لایه های پنهان و نمادگونه آن، مانع از معرفت بخشی آن نیستند؛ به این دلیل که شواهد متعدّدی دالّ بر معرفت بخشی آن است: « مانند سبک بیان قرآن که سبک نویسنده ای است که ارائه دهنده آموزهایی واقع نماست. کاربرد واژه های « علم » ، « عقل » ، « فکر » و مشتقّات آن ها ؛ تشویق مردم به رفع شکّ و گمان و تبدیل آن به علم ؛ کاربرد زبان استدلال در موارد متعدّد ؛  همگی مبین معرفت بخشی قرآن است.

بنابراین نظریّه نمادین و تأویلی بودن زبان قرآن که از سوی آقای سروش ارائه شده، ادّعای بی أساسی بیش نیست و اگر در قرآن از تمثیل استفاده شده، تنها به این دلیل بوده است که آموزه هایش به خوبی روی مخاطبین مؤثّر افتد.

اگر بنا به گفته نویسنده، زبان قرآن رمزی و مبهم است، پس چرا  موجبات  تمدن با شکوهی را  در جهان اسلام  فراهم کرد ـ تمدنی که چشم جهانیان را خیره خود کرد و  تاثیرش را حتی در عصر نوزایی علم در اروپا نشان داد؟!

قرآن که در حکم قانون اساسی اسلام است، در کشور هایی که به تدریج تحت قیومت اسلام درآمدند،  مردم این کشور ها،  با الهام گرفتن از قرآن، بت پرستی و عادات و مناسک ضد انسانی و زشت خود را کنار گذاشتند.  اگر تاثیر آیات قرآن را   برای مواضع خاصی هم  مورد بررسی دهیم، باز هم به شواهد بی شماری  در معرفت بخشی، آن ها واقف می شویم. مثلا هنگامی که  خلیفه عباسی « ولید »  برای دوام خلافتش به قرآن تفأل زد و به این آیه  رسید: « وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ » ( و [ پيامبران از خدا ] گشايش خواستند و [ سرانجام ] هر زورگوى لجوجى نوميد شد )، به شدّت خشمگین شد و قرآن را برهم نهاد و آن  را آماج تیرهایش قرار  داد؟

و یا در مشاجره ای که در کوفه بین إبن زیاد و حضرت امام سجّاد ( ع) درگرفت و إبن زیاد مدّعی بود که حضرت علی اکبر( ع ) را در کربلا، خدا کشته  است، امام سجّاد(ع)  بی درنگ فرمود که چنین نیست، بلکه آن حضرت به دست خیانتکاران، کشته شد.   آن حضرت سپس  در برابر لجاجت ابن زیاد، این آیه را خواند: « اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا »  ( خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مى‏ستاند )،  که إبن زیاد از شنیدنش  به خشم آمد و به قتل آن بزرگوار فرمان داد. آیا نه این است که ابن زیاد معنای آیه را برخلاف انتظار خود فهمید و دریافت که مفهوم آیه این می شود که خداوند، قاتل نیست، بلکه مردم جبّار و فرومایه قاتلند؟!   ».

و مگر نه این است که شنیدن آیه ای از قرآن، « فضیل بن عیاض » را که زندگی سالمی نداشت، منقلب کرد و او را به راه درست هدایت نمود.

فُضیل که در آغاز  جوانى، یکى از راهزنان  و فاسقان  مشهور زمان خود بود و شنیدن نامش لرزه بر اندام مردم می انداخت و هیچ کس نیز یارای  رویارویی با او که سر دسته گروهی از أراذل و أوباش بود، را نداشت؛ روزى از روزها، هنگامی که سوار بر اسب بود، کنار نهرى ایستاد تا اسبش را آب دهد که ناگهان چشمش به دختر بسیار زیبائى افتاد که مشک خود را به دوش گرفته بود و مى خواست از آن نهر آب بر دارد. فضیل دلباخته آن دختر شد و به أراذل تحت أمرش دستور داد تا دختر را تعقیب کنند و بعد هم به  پدر و مادرش پیام دهند که او  را برای فضیل آماده سازند.

فضیل برای ارتکاب گناه، خود را به خانه معشوق هم رساند و از دیوار آن خانه هم بالا رفت، أمّا در این هنگام، ناگهان متوجّه شد که کسی مشغول تلاوت قرآن است. هنگامی که قاری به این آیه رسید: « أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ » ( سوره زمر آیه 42).

( آيا براى كسانى كه ايمان آورده‌اند، هنگام آن نرسيده كه دلهايشان به ياد خدا و آن حقيقتى كه نازل شده، نرم [ و فروتن ‌] گردد و مانند كسانى نباشند كه از پيش به آن ها كتاب داده شد و [ عمر و ] انتظار بر آنان به درازا كشيد، و دلهايشان سخت گرديد و بسيارى از آن ها فاسق بودند؟! )، ناگهان   دگرگون گردید و فریاد برآورد: آری پروردگارا ، اکنون زمانش رسیده است.  از آن پس، نه تنها از گذشته زشت خود توبه و انابه  کرد، بلکه در سلک زهد پیشگان زمان خود در آمد.  اگر قرآن در معرفت بخشی، دارای ابهام است ؛ پس این گونه انقلاب های درونی  را چگونه باید توجیه کرد؟!

آری! قرآن نه تنها روشن، بلکه معرفت بخش نیز هست. این روشنی برای کفّار صدر اسلام که زبانشان عربی بود، به حدّی روشن و آشکار بود که آن را کتاب داستان سرایی و أسطوره پردازی می پنداشتند. قرآن خود درباره  این اندیشه جاهلی  چنین فرموده است: « وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَىٰ عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا» ( آل عمران، آیه 5).

(و گفتند: «افسانه‌هاى پيشينيان است كه آن ها را براى خود نوشته، و صبح و شام بر او املا مى‌شود»).

جلال الدین مولوی،  با الهام از قرآن،تصوّرات غلط این عدّه از کفّار را به خوبی در أبیات زیر منعکس کرده است:

چون کتاب الله بيامد    هم بر آن

اين چنين طعنه زدند آن  کافران

که اساطيرست و      افسانه  نژند

نيست تعميقي و تحقيقي     بلند

کودکان خرد فهمش  مي    کنند

نيست جز امر پسند و  نا  پسند

ذکر يوسف ذکر  زلف پر   خمش

ذکر يعقوب و زليخا  و       غمش

ظاهرست و هرکسي  پي مي برد

کو بيان که گم شود در  وي  خرد

گفت اگر آسان نمايداين به   تو

اين چنين آسان يکي سوره   بگو

جنتان و انستان و   اهل       کار

گو يکي آيت ازين آسان       بيار

این بحث را با حدیثی از حضرت امام باقر(ع) در ردّ تهمتِ ابهام انگاری قرآن به پایان می برم. امام محمّد باقر ( صلوات الله و سلامه علیه ) در بیانی نورانی می فرمایند: « فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ كِتَابَ‏ اللَّهِ‏ مُبْهَمٌ‏ فَقَدْ هَلَكَ وَ أَهْلَك ».

( هر کس گمان برد که کتاب خدا مبهم است، نه تنها خود را هلاک کرده، بلکه موجبات هلاکت دیگران را هم فراهم نموده است ).

نتیجه:

چنان که مشاهده کردیم طعن و تعریض و شبهات قرآنیِ عبدالکریم سروش، همگی ریشه در ضدّیّت و عناد این شخض با قرآن و اسلام راستین دارند،  از سوی دیگر این شبهات ، بر مبانی سست و مشبّهات، متّکی می باشند که منطقیّون از آن به « سفسطه » تعبیر کرده اند. این شبهات، البته در مقابل براهین منطقی، تاب مقاومت ندارند و با اوّلین ضربه، فرو می ریزند. أصولاً عنایات الهی، « زندگی پیامبر (ص) را به صورتی تدبیر فرموده که دشمنان او ، هر چند  بکوشند تا معارف قرآنی و سنّت نبوی را به جایی ( جز وحی الهی ) نسبت دهند، ره به جایی نمی برند و تیرهای خود را در تاریکی پرتاب می کنند! »  البته به کمک نیروی وهم، خانه هایی پوشالی می سازند، همچون خانه عنکبوت، که به تعبیر قرآن سست ترین خانه هاست:

« كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتَاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ » و با اندک این خانه ها نیز با اولین ضربه ای فرو می ریزند. شیخ فرید الدین عطّار، این مطلب را به خوبی در أبیات زیر به نظم کشیده است:

دیده ای  آن عنکبوت   بی‌  قرار

در  خیالی می‌    گذارد   روزگار

پیش   گیرد  وهم  دوراندیش   را

خانه‌ای سازد به کنجی خویش را

بوالعجب دامی بسازد  از    هوس

تا مگر در دامش افتد یک   مگس

چون مگس افتد به دامش سرنگون

برمکد از عرق آن  سرگشته خون

بعد از آن خشکش کند بر  جایگاه

قوت  خود سازد ازو  تا دیرگاه

ناگهی باشد که آن صاحب   سرای

چوب اندر دست،  استاده بپای

خانة آن عنکبوت و آن    مگس

جمله ناپیدا کند در    یک نفس

البته طعن و تعریض به قرآن و ایجاد شبهه درآن، سابقه ای طولانی دارد. علمای اسلامی نیز با قدرت تمام، در رفع این گونه شبهات کوشیده اند و به منکرین قرآن، پاسخ¬های درخوری داده و دسیسه های آنان را به خودشان باز گردانیده اند. یکی از معروف-ترین پاسخ¬ها به این گونه شبهات، کتاب ارزشمند: تنزیه القرآن عن المطاعن،  متعلّق به قاضی عبدالجبّار همدانی است. البته این طعن و تعریض ها در قدیم، گاهی از سوی یهودیان و نصاری صورت می گرفت که منکر نبوّت خاصّه بودند و چنین افرادی را مسلمانان، أغلب « کافر » می نامیدند. أمّا کسانی هم بودند که أصولاً هر گونه نبوّت را انکار و آیات قرآن را از سر بی اعتقادی، تأویل می کردند و یا به ایجاد شبهه در آن ها مبادرت می پرداختند، که به این دسته أخیر در تمدّن اسلامی « زندیق » می گفتند. کار آقای سروش درباره قرآن به این دسته از زنادقه شباهت دارد، با این تفاوت که اگر برخی از زنادقه قدیم، مستقل عمل می کردند، عبدالکریم سروش، به گواهی اسنادی که موجود است، از سوی استکبار جهانی، برای کارهایش به شدّت حمایت و تشویق می شود. این موضوع متأسّفانه از سوی بسیاری از منتقدین آثار او، مورد غفلت واقع شده است.

اکنون بی مناسبت نیست که  به واکنش برخی از علمای دین با  شبهات منکرین قرآن  در گذشته و حال  اشاره کنیم. برخورد علما درگذشته ، با زنادقه و منکرینِ « وحیانیّت » قرآن،  همواره از موضع قدرت و آگاهی بوده است. مثلاً عنوان کتاب  قاسم بن ابراهیم زیدی که کتابی در ردّ مطالب « إبن مقفّع » زندیق معروف در قرون وسطای اسلامی نوشته است، چنین است:  الرد علی الزندیق اللعین ابن مقفّع،  همانگونه که از عنوان کتاب پیداست، مولف کتاب، ابن مقفع  را به جهت منحرف کردن مسلمین، مستحق  لعن و نفرین دانسته است. در روزگار ما هم، منتقدین آگاه و مقتدری را سراغ داریم که ضمن نقد آگاهانه از کتاب  های قرآن ستیزانه، با اقتدار تمام، نویسندگان آن ها را به عواقب شومشان تنبّه داده اند، که نمونه-اش آقای مهدی قلی رکنی است که ضمن نقّادی عالمانه از کتابِ، بیست و سه سال، نوشته علی دشتی، این چنین از نویسنده اش یاد کرده است:

«  صحبت از [معاندین قرآن و یا] کالبدهای [ بی جانی ] است که به شکل انسان درآمده اند، در حالی که فاقد انسانیّت و روح خدایند… [ اینان ] نه تنها نخواهند توانست در مسیر تکاملی الهی قرار گیرند، بلکه باعث کندی حرکت یک جامعه در این مسیر خواهند شد  ».

این وضعیت در حالی است که امروزه،  با کمال تأسّف، ما نه تنها با شبه روشنفکران دین ستیز همگام با سروش بلکه  با روحانی  نمایانی، مواجه می شویم که از روی جهل و یا اغراض سیاسی، به هنگام مناظره قلمی با این شخص،  بسیار خاشعانه و با مماشات با او  رفتار می کنند و با این عمل خود، عملا  این عنصر قرآن ستیز را  در أهدافش جری تر می نمایند.

در مقدمه این مقاله، اشاره کردیم که آقای سروش از حمایت های مالی و معنوی استکبار جهانی  به سر کردگی آمریکا برخوردار است. در توضیح این مطلب باید بگوییم که این شخص نه تنها به جهت قرآن ستیزی اش از محفل فراماسونی بیلدربرک در هلند، جایزه « اراسموس » را دریافت کرد، بلکه شورای روابط خارجی آمریکا:

(American Conuncil on Foreign Relations)

نیز که رابطه تنگاتنگی با سرویس جاسوسی آمریکا ( سیا ) از یک سو و بنیادهای سرمایه دارانِ: فورد ، راکفلر و کارنگی، از دیگر سو دارد، و در راستای سیاست های امپریالیستی آمریکا و صهیونیسم جهانی، فعّالیّت می کند، یکی دیگر از حامیان سروش است. این بنیاد در گزارش های متعدّد خود، نه تنها علناً پشتیبانی معنوی اش را از اسلام ستیزیِ سروش اعلام کرده، بلکه با اختصاص بودجه هنگفتي، اقدام به ترجمه و انتشار برخی از آثار این قرآن ستیز ـ به عنوان « لوتر » ايراني ـ در زمينه القاي نسبيّت ديني و معرفتي کرده است .

این شورا در یکی از گزارش هایش درباره سروش، چنین نوشته است: « … سروش بیان می دارد که هیچ روش مشخّص دینی برای حکومت کردن وجود ندارد و حکومتی که بر أساس فقه حکم می راند، نه تنها حقوق بشر را محدود می سازد، بلکه ابزارهای روشمند، برای حکومت کردن را نیز از کار می اندازد. وی بر این نظر تأکید دارد که دین، طرحی برای حکومت ندارد و هر طرحی برای بیرون کشیدن از درون دین، بیهوده است و … اداره عقلانی جامعه مدرن، نیازمند قوانین به مراتب پیشرفته تر از قانون نامه¬های دینی می باشد  ».

تشکر:

بر خود لازم می دانم از استادان محترم حوزه و دانشگاه  و بویژه آقایان: دکتر محمد علی حجتی استاد دانشگاه تربیت مدرس، دکتر حجت منگنه چی استاد دانشگاه مفید،   حجت الاسلام و المسلمین آقای سید علی میر سالاری و  حجت السلام و المسلمین  عبد الرحیم سلیمانی بهبهانی که این مقاله را با دقت مطالعه کردندو نکات مهمی را به نگارنده یاد آور شدند تشکر کنم.از دوست عزیزم جناب حجت الاسلام  والمسلمین آقای میر سالاری علاوه بر این، به خاطر مقدمه ارزشمندشان بر این مقاله سپاسگزارم.

فهرست منابع

عبدالکریم سروش ، صراط¬های مستقیم، چاپ سوّم تهران 1378 ص 144

«سروش، از اسلام‌ گرایی  تا تأیید همجنس‌ گرايی و زنا با محارم» + فیلم و عکس، مشرق نیوز  https://www.mashreghnews.ir/news /

رضا داوری اردکانی ، « علم و فلسفه آری ، التقاط نه » صبح ، ویژه بررسی آرا و عقاید عبدالکریم سروش ، آبان 1374 ص 11 ـ10

عبدالکریم سروش،  قبض و بسط تئوریک شریعت ،  تهران 1370 ، ص 248

Arthur Rimbaud, Une saison en enfer, Paris 1873, voir aussi : Arthur Rimbaud, Œuvres, Texte integral, Paris 1990, pp .193-224

«  Si j’avais des antécédents à un point quelconque de l’histoire de France ! Mais non, rien…. » Arthur Rimbaud, Œuvres Op.cit. p.197

« Qu’etais-je au siécledernier : je  ne me retrouve q’aujourd’hui » Ibid.

هانری کربن در کتاب  فلسفه ایرانی و فلسفه تطبیقی در مزمت فلسفه غربی چنین می گوید:« اینجا ما با ناتوانی اساسی اندیشه ء به اصطلاح جدید  مواجه می شویم .این اندیشه همهء کوشش خود را به کار برده  است تا راه را بر مجرایهایی که می تواند به ورای این جهان هدایت کند ببندد( آنچه که مکتب تعطیل نامیده می شود). اندیشه جدید در این رهگذر از اصالت تاریخیت، جامعه شناسی،روانکاوی و حتی زبانشناسی سود جسته است.اندیشه جدید بدون آنکه پدیدارها را نجات دهدبه سادگی  با نفی استعلایی آنها ، پدیدار ها را از میان برده  و نابود کرده استتا با اطمینانی دروغین اعلام کند که از این پس  تعاطی به ما بعدالطبیعه  امکان پذیر نیست. اما چرا ما بایستی در برابر این چنین بیانی تسلیم شویم؟ آیا این امر به بهانه برخاسته از تن آسانی هماهنگی با زمانه انجام می گیرد؟ »  کربن در صفحات بعدی همین کتاب  در باره فلسفه اسلامی چنین نوشته اشت« آنچه که در در در مغرب به ایدئولوژی عرفی شده تبدیل شد، اینجا ، در مشرق زمین وجود ندارد. در این صورت چگونه انتخاب ها و تصمیمات ناشی از عرفی شدن غربی می تواند به مشرق زمین انتقال یابد بی آنکه آنن را مورد تهدید قرار داده و نابود کند؟  گمان من بر این است که در اینجا پرتو نوری وجود دارد که در زیر آن می توان تاثیر نابود بود کننده  مغرب زمین را بر مشرق سنتی مورد توجه قرار داد»( رجوع شود به فلسفه ایرانی و فلسفه تطبیقی اثر هانری کربن ترجمه جواد طباطبایی  تهران 1369 ص.. 29 و ص. 48)

محمّد تقی مصباح یزدی، در جست و جوی عرفان اسلامی، قم 1398 ص 52

علی مراد داودی « سوفسطائیان»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، شماره 2 سال 22  ص 13

عبد الکریم سروش « علامه طباطبایی در جامه یک متکلّم و نسبت ایشان با کلام جدید»،  فصلنامه تخصصی موسسه تحقیقاتی علوم انسامی و اسلامی دانشگاه تبریز ، سال اول شماره اول 1380 ص 89ـ90

Tractatus Logico-Philosophicus was first published in German in 1921 and then translated—by C.K. Ogden (and F. P. Ramsey)—and published in English in 1922. It was later re-translated by D. F. Pears and B. F. McGuinness

برای توضیحات بیشتر در این باره رجوع شود به: شاپور اعتماد « ویتگنشتاین : منطق، ریاضیات و علوم طبیعی در رساله منطقی ـ فلسفی» فرهنگ، کتاب اول پاییز 1366، صص.119 ـ136

. سوره اسراء : 70 .

متن عربی این عبارت چنین است: « من الناحیة الاصولیة ان الدعاء و التضرع و الابتهال یمحو و یزیح حالات الیأس و القنوط، الهجران ، الوحدة و الغربة ، الاضطراب و القلق، او لا اقل یخفّف من وطئتها وحدتها  بشدة. فالهدوء و الطماء التی یکسبها الانسان بعد الدعاء هی فی الحقیقة ولادة اخری و محررة للروح من الحیرة و الضیاع » ( محمد حسین المختاری المازندرانی، فلسفه المناجاة و التضرّع و ادعاء، قم 1344 ه.ق ، ص45 )

شهین اعوانی « ایده کرامت انسان؛ مسائل و تناقض ها»

در : درد فلسفه ، درس فلسفه جشن نامه استاد کریم مجتهدی، به کوشش محمد رئیس زاده ، بابک  عباسی، محمد منصور  هاشمی، تهران 1384 ، ص 120

عبد الکریم سروش، حدیث بندگی و دلبردگی ، تهران 1375 ، ص 109

F.Rosner,“The Physician’s Prayer attributed to Moses Maimonides”  Bulletin of the History of Medicine,

Vol. 41, No. 5 ( 1967), pp. 440-454 (15 pages)

Published By: The Johns Hopkins University Press

محمّد اخوان، انسان در قرآن ، تهران 1390 ، ص 163 ـ 162

کتاب  الوافی ، جلد 1 ، كتاب العقل و العلم و التوحيد از أبواب عقل و علم ، صفحة 116 .

.مهدی گلشنی، «آیا علم و دین به دو فرهنگ متفاوت تعلق دارد»  اسرا، فصلنامه علمی  ـ پژوهشی  شماره 2 سال 1390 ص24

رضا داوری ، « دین و تجدد » ،  نامه فرهنگ،  شماره 21 ، بهار 1375 ص 83 ـ 82

علیرضا شجاعی زند،عرفی شدن در تجربه مسیحی و اسلامی، تهران 1381،ص.468

حکمت الله ملا صالحی « ما و شرایط جدید تاریخی» نامه فرهنگ، سال هفتم شماره اول 1376 ، ص 122

مجلسی، بحار الانوار، ج. 70، ص. 96

محمد بن یعقوب کلینی،اصول کافی، ج 1 ، ص 58

مرتضی آوینی،« روشنفکران غربزده در جهت ایجاد خلل اجتماعی حرکت می کنند»  روز نامه کیهان، شماره 14401 ، سال  1370 ص 18

مرتضی مطهری، اصول فلسفه، ج. 5. مقدمه کتاب

عبد الکریم سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص 230

همان، ص 502

همان، ص 503

همان ، ص 174

همان ، ص 174

همان ص 149

عبد الکریم سروش ، مدارا و مدیریت، تهران 1376 ص 100

Mohammad Ali Amir-Moezzi, Le Coran silencieux et le Coran parlant. Sources scripturaires de l’islam entre histoire et ferveur, Paris, CNRS Éditions 2011

« C’est sans doute de l’époque des auteurs comme al-Sayyārī […] que date le couple doctrinal selon lequel le Coran est […] un guide muet, silencieux et, parallèlement, l’imam un Coran, un Livre parlant. […] Pour retrouver sa Parole, il a […] besoin de l’enseignement de vrais initiés, les imams » (cf. Amir-Moezzi, Coran silencieux, p. 103, 115, 124)

غلامحسین  دینانی ، آینه های فیلسوف،  گفتگو هایی  در باب  زندگی، آثار و  دیدگاه های استاد غلامحسین دینانی  به اهتمام دکتر عبد الله نصری،  تهران 1389 ص.ص. 246ـ247

مجلسی، بحار الانوار ، ج 6 ، ص 570

محمد بن جریر طبرى، تاریخ الرسل و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم (بیروت، دارالتراث، 1378 ه) . ذیل وقایع سال ششم هجرى

شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، قم 1357 جلد 9،ص. 299

عبد الکریم سروش، مدارا و مدیریت، ص. 410

امام علی بن ابیطالب نهج البلاغه، خطبه  108ه

عین القضات همدانی ، دفاعیات ، ترجمه رساله  شکوی الغریب،  ترجمه و تحشیه دکتر قاسم انصاری،  تهران 1360 ص.80

Clark H. Pinnock, A Defense of Biblical Infallibility. International Library of Philosophy and Theology,1967, p.32

به نقل از محمد حقانی فضل ، « زمینه های  و عوامل تردید در خطا ناپذیری کتاب مقدس» نقد و نظر،  سال چهار دهم شماره 4 زمستان 1388 ص 90

هایدگر هنگامی که در باره انسان سخن می گوید عموما تعبیر آلمانی « دازاین» را برای جلب توجه به قوام هستی شناختی انسان به کار می برد. معنی تحت اللفظی این کلمه عبارت است از «هستی آنجا» . مراد از این واژه در باره انسان توجه دادن به تناهی اوست، یعنی کسی که همواره خود را در موقعیتی خاص می یابد

علیرضا اسماعیل زاد، «خاستگاه های هر منوتیکی جامعه باز » نامه فرهنگ، سال چهاردهم 1383، شماره 51 ، ص 107

علی میر سپاسی،روشنفکران ایران، ترجمه عباس مخبر، تهران 1387 ص.113

جهانگیر مسعودی ، هرمنوتیک و نو اندیشی دینی ،  قم 1386 ص112

.F.Schleiermache, On Religion: Speeches to its Cultured Despisers is a classic of modern Protestant religious thought that powerfully displays the tensions between the Romantic and Enlightenment accounts of religion. This edition presents the original 1799 text in English for the first time. Richard Crouter’s introduction places the work in the milieu of early German Romanticism,

تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی ، ترجمه روبرت آراسیان تهران 1390 ص 381

محمد تقی فعالی «تفسیر متون مقدس در دو نگاه» قیسات،  شماره 17 سال 1379

http://www.ensafnews.com/% «بزرگ‌ترین فیلسوف هرمنوتیکی » گفتگو با اصغر واعظی

جهانگیر مسعودی ، هرمنوتیک و نو اندیشی دینی، … ص 121

عبد الکریم سروش، صراط های مستقیم ،  ص. 2

احمد بهشتی ، « حق و باطل»  مجله تخصصی کلام اسلامی، سال دهم شماره 39 ، 1380 ، ص 15ـ13

 

محمد رضا ابراهیم زاده،« زبان در کلام خدا ( قرآن مجید ) » ، مجله زبان و زبان شناسی، پیاپی 8 ( پاییز و زمستان 1387 ص.136

سید محمد علوی مقدم، « چند نکته بلاغی از قرآن کریم » کیهان اندیشه ، شمارة 47  فروردین و اردیبهشت 1372 ص 161

ابن قتبه،تاویل مشکل القرآن، قاهره 1973 ( رجوع شود به مقاله : جمال طالبی و دیگران ،«خوانشی تاریخی از نظریه نظم  در اعجاز قرآن»  پژوهشنامه  فرهنگ و تمدن اسلامی، سال 22 شماره 2 پاییز و زمستان 1394 ص. 115

.  حبیب الله احمدی ، زیباترین سخن،  تهران 1376 ص.67

محمد هادی معرفت « نقش آهنگ در تلاوت قرآن » ، کیهان اندیشه، شماره 28 بهمن و اسفند 1368 ص 62

جواد سلماسی زاده، تاریخ سیر ترجمه قرآن در اروپا، تهران 1342 ص.57

  • محمد هادی معرفت، شبهات و ردود حول القرآن الکریم ، الطبعة الثانی ، قم 2003 ، ص 46 .

احمد عابدینی ، « چرا قرآن به زبان عربی نازل شده است ». بینات سال هفتم شماره 3  پاییز 79 ، ص 37 ،

عبد الرحمان بن خلدون، مقدمه، ترجمه محمد پروین گنابادی ، ج 2 ، چاپ 12 ، تهران 1388 ص890

کاظم قاضی زاده، «تفسیر و تأویل قرآن»،  دانشگاه انقلاب ، شمارة 110 تابستان و پاییز 1376 ص162

مرتضی مطهری،  یادداشت های استاد مطهری ، ج 2 ص 222ـ223ا

عبد الکریم سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، چاپ سوم ص 167

همان مأخذ ص 192ـ191

عبد الکریم سروش ، فربه ¬تر از ایدئولوژی، ص 126

عبد الکریم سروش، بسط تجربه نبوی ، ص 333 ـ332

ناصر خسرو قبادیانی ، وجه دین ،  ص 180

احمد بهشتی، «هرمنوتیک و لوازم و آثار آن»، کتاب نقد، شمارة 6 و 5 ، 1377 ص 75

مجلسی، بحار الأنوار ، جلد 89 ، صفحة 90

مهدیقلی رکنی ، سیری در بیست و سه سال، تهران بدون تاریخ ص .

Debating religion and politics in Iran: The political thought of Abdolkarim Soroush (Occasional paper series  Studies Department) Paperback – -published by the Council on Foreign Relations 1996

« محتوای گزارش شورای روابط خارجی آمریکا در مور روابط خا رویکرد سکولار در ایران »  در کتاب نقد، فصلنامه انتقادی ـ  فلسفی و فرهنگی، شمارة 5 و 6  ص 271 .