فضای مجازی و اختلال در نهاد های هویت ساز

ساعت از 12 گذشته ولی هنوز در رختخواب است. شلوارک پرچم انگلستان و تتوهای روی پک و پهلویش بدجوری توی ذوق می زنند. با صدای زنگ گوشی بیدار می شود. با پارتنرش قرار می گذارد. سیگاری آتش می زند و هدفون روی گوشش می گذارد. بدون اینکه با اهالی خانه سلام و احوالپرسی کند و یا صبحانه صرف کند، شلوار زاپ دارش را می پوشد. گردنبند و دستبند و گوشواره به خود می بندد و منتظر تاکسی اینترنتی می ماند. هیچ کدام از اعضای خانواده نمی دانند، شب هنگام چه ساعتی باز می گردد!

ساعت از 12 گذشته ولی هنوز در رختخواب است. شلوارک پرچم انگلستان و تتوهای روی پک و پهلویش بدجوری توی ذوق می زنند. با صدای زنگ گوشی بیدار می شود. با پارتنرش قرار می گذارد. سیگاری آتش می زند و هدفون روی گوشش می گذارد. بدون اینکه با اهالی خانه سلام و احوالپرسی کند و یا صبحانه صرف کند، شلوار زاپ دارش را می پوشد. گردنبند و دستبند و گوشواره به خود می بندد و منتظر تاکسی اینترنتی می ماند. هیچ کدام از اعضای خانواده نمی دانند، شب هنگام چه ساعتی باز می گردد!

با توسعه فضای مجازی و فراگیر شدن استفاده از گوشی های هوشمند و نرم افزارهای مختلف در زندگی روزمره، سبک زندگی افراد نیز دچار تحولات اساسی و دستخوش پیچیدگی های فراوان شد و لایه های مختلفی از تعاملات و ارتباطات و نگرش ها پدیدار شد.

تغییرات نا متعارف در سبک زندگی، نگرش، ایدئولوژی، دیدگاه، نحوه تعامل و ارتباط با اطرافیان، شیوه گفتگو، نوع پوشش، انتخاب سرگرمی، انتخاب شریک زندگی و … بخشی از تبعات افزایش ضریب نفوذ فضای مجازی در جوامع انسانی است تا جایی که این تغییرات حضور بسیاری از افراد در جامعه حقیقی را با چالش های اساسی مواجه ساخته است. جماعتی که زندگی در سایه فضای مجازی را به زندگی در جهان واقعیت ها و دنیای بیرون ترجیح می دهند.

اما یکی از چالش های اساسی توسعه بی حد و حصر فضای ، ایجاد بحران در نهاد های هویت ساز است. ارائه حجم گسترده ای از اطلاعات بدون اینکه فرد، زمان، توانایی و سواد تجزیه و تحلیل این اطلاعات را داشته باشد، باعث شده تا بسیاری از جوانان دچار ناهمگونی های هویتی شده و نهادهای هویت ساز در ساختار فکری آنها در عمل از کار بیفتند و عوامل معنا ساز هویتی نظیر توان فکری، توان بدنی، پشتوانه خانوادگی و تاریخی و … دستخوش تغییرات عمده شوند.

در گذشته دسترسی به اطلاعات عمدتاً از طریق کتب درسی، مطالعه کتاب های متفرقه و نشریات، پرسش و پاسخ، گوش کردن به سخنرانی و سایر شیوه های اطلاع رسانی متعارف بود و افراد فرصت تجزیه و تحلیل و درونی کردن ارزش های خانواده و اجتماع داشتند. از سویی به دلیل استحکام جایگاه خانواده و کنترل و نظارت نظام مند، فرایند هویت‌یابی مسیر منطقی و همواری را طی می‌کرد. اما در عصر حاضر سونامی اطلاعات کانالیزه نشده ، شبهات بعضاً مخرب باعث شده تا فرایند هویت یابی افراد در هاله ای از ابهام قرار گیرد.

این بحران هویت که عمدتاً در مقایسه با سایرین ایجاد می شود، ممکن است در ساختار فیزیکی بدن، ملیت، مذهب، قومیت، تحصیلات، جغرافیا و … رخ دهد و فرد از هیچکدام از داشته های خود نه تنها احساس رضایت نکند، بلکه دچار شرمساری و عذاب وجدان شود.

هر چند بروز این پدیده ها تنها مختص کشور ما نیست و این دست آسیب ها در اکثر جوامع در حال گذار دیده می شود اما براساس یک تقسیم­ بندی نسلی، نسل سوم بیشترین کاربران فضای مجازی در ایران هستند و بیش از نسل­های دیگر در معرض آثار ناشی از شبکه ‏های اجتماعی مجازی‌اند.

فضای مجازی نوعی از بحران هویت را در میان طیف گسترده ای از جوانان به‌وجود آورده که بازپیرایی این ساختار نیازمند صرف هزینه و زمان زیادی است و توسعه روزافزون فضای مجازی ، در عمل عبور از این بحران را سخت تر و سخت تر می نماید.

هر چند بحران هویت یک پدیده اجتماعی و فردی است و آثاری نظیر کج خلقی، کاهش وزن و اشتها، بی قراری، عدم لذت بردن از فعالیت های لذت بخش گذشته و … از مشخصه های این بحران است ولی داستان جایی هولناک تر می شود که فرد برای عبور از شرایط بحران و درمان خود، احساس نیاز به تغییر پیدا می کند.

تغییرات اساسی در ساعات خواب و بیداری، گسترش اعمال جراحی زیبایی حتی در پسران، افزایش سالن های غیر مجاز تتو و خالکوبی در کوچه پس کوچه های شهرها، افزایش استفاده از مواد آرایشی حتی در پسران، افزایش مصرف دخانیات و مواد مخدر و قرص های روانگردان، دوستیابی های بی ضابطه، روی آوردن به زندگی های چرک و گاهاً مجردی، گوش کردن به آهنگ های نامفهوم و مزخرف و حتی غیر اخلاقی، استفاده از ادبیات موهوم و من در آوردی در گفتار، استفاده از پوشش غیر متعارف و دارای پارگی و اشکال و حروف نا مفهوم، بی توجهی و حتی تمسخر ارزش های خانوادگی و اجتماعی و دینی و … بخشی از پروسیجر های درمانی نسل سوم برای رهایی از بحران هویت است.

در چنین شرایطی که فرد زمین و زمان را در رقم خوردن سرنوشتش مقصر می داند و معتقد است در بدترین زمان ممکن در بدترین نقطه ممکن پا به عرصه حیات گذاشته است، دم زدن از ارزش ها و الگوهای اخلاقی و اجتماعی و یا انتظار حل این چالش با برگزاری چند سمینار و همایش و آویزان کردن تعدادی بنر با رویکرد توصیه اخلاقی از بیلبوردهای شهر بیشتر آب در هاون کوبیدن است و چیزی جز اتلاف سرمایه مادی و هدر رفت انرژی منابع انسانی به همراه ندارد.

با این وجود اکثر کارشناسان «آموزش» را تنها چاره کار می دانند. “اریک اریکسون” نخستین روانشناسی که اصطلاح بحران هویت را مطرح کرد، در این باره معتقد است: هویت به عنوان یک ساختار روانی – اجتماعی به افکار و اعتقادات آدمی در رابطه با جهان هستی اشاره می کند و بحران هویت در حقیقت عدم رشد متقارن روحی – روانی، اجتماعی، عاطفی و زیستی است.

بر اساس گفته های این روانکاو بحران هویت در هر یک از مراحل رشد بشر اتفاق می افتد؛ اما یکی از مهم ترین مراحل رشد فکری – اعتقادی و ثبات هویت دوران نوجوانی است و بنابراین بحران هویت در این برهه زمانی رخ می دهد.

اریکسون چالش اعتقادی، از خودبیگانگی، سردرگمی، عدم انجام وظایف نقش و مسئولیت گریزی و ناامیدی را  آثار و تبعات منفی بحران هویت می داند و اعتقاد دارد که از طریق آموزش، هدف گذاری، خداشناسی، خودشناسی فردی، خودباوری و تقویت نقاط ضعف برطرف می شوند.

شاید گاه آن فرا رسیده باشد که خانواده ها و مسئولان نگرش خود را به مقوله «آموزش» تغییر دهند و با برنامه ریزی و استمداد از خرد جمعی در گام اول مانع ایجاد بحران های هویتی در نسل های آتی شویم و در گام بعد مسیری منطقی، عقلانی و اصولی برای بازگرداندن نسل سوم به مسیر هدایت طراحی کنیم. البته مسیری که در آن تنها به فیلترینگ و انحصار در رسانه ملی و تصمیمات پشت درهای بسته بسنده نشود!